آدم دردش میگیره از راحت طلبی و ادا و اصول آوردن برخی ......!
لقمه حاضر و آماده رو دیگه اگر کسی رد کنه و از طرفی گرسنه هم باشه دیگه نوبره والا!
به مدد حضرت زهرا سلام الله علیها امسال اردوی جهادیمان را در سبزوار خیمه زدیم
خدا رو شکر خوب بود همه چیز
نکته ای که وجود داشت این بود که از طرفی شهر به نام سربداران شهیدش معروف است و از طرفی به دین داری مردم؛ ولی وقتی در هنجارهای مردمانش خرد می شوی می بینی که ظاهرا اثرات جوی هوا بر این مردمان و هنجارهایشان بس زیاد تاثیر گذاشته است.
مثلا آخرین نمایشگاه فرهنگی یکی پارسال بوده که ظاهرا با اهداف و قصد وغرض سیاسی اقتصادی همراه بوده و دیگری حدود 15 سال پیش!
واقعا آدم تعجب میکنه که یعنی چی؟
چرا باید تو فضای فرهنگی و نمایشگاه های فرهنگی اینقدر ضعف نشون بدن بچه مذهبی های شهر!
تازه پارسال هم کار برای بچه های شهر نبوده!
یعنی از طرف یک سری دیگه اومده تو شهر برگزار شده و تموم شده !
آدم می فهمه که اینقدر که آقا حرص میخوره یعنی چی!
حالا بماند که ما حدود 18 روز اونجا خیمه زدیم و حدود 50نفر از بچه های قم زحمت کشیدندبرای نمایشگاه؛ ولی با کم کاری که از طرف متولیان امر در خصوص تبلیغات شده بود تازه روزهای آخر مردم خودشون سینه به سینه فهمیده بودند که نمایشگاهی هست و داشتند میومدندکه ما باید جمع میکردیم میومدیم قم ، حالا هر چی به این آقایون میگیم که آقا این جا تازه داره رنگ و بو میگیره و فلان و فلان ، انگار نه انگار!
احساس کردم که حوصله دردسر ندارند!
آری ، راحت طلبی آفتی است در این جنگ!
چون اگر کسی وارد این گود شود باید زیاد ترکش بخورد....
انشاالله که ما اشتباه فکر میکنیم واصلا این موضوع های کذایی نبوده!
و الا راحت میتونستند با 10نفر کل نمایشگاه رو بچرخونن که نکردند!
خیلی ناراحت تر شدم برای آقا، خیلی!
خیلی ها رو بیشتر شناختم ، چقدر آدم ها که حرف های مفت میزدند و یک قدم هم بر نمیداشتند!
چقدر ها میومدند و عاقل اندر سفیه نگاه میکردندو می رفتند !
و خیلی ها که تغییر میکردند و آن ها همان عوام بودند که همیشه رکن انقلاب مایند!
هنوز بغضم برای بغض آن خانومی که گفت: تصمیم دارم از اینجا که رفتم چادری بشوم را دارم
هنوز در کف آن دلنوشته ای هستم که نوشته بود: تا حالا فیلم سکس میدیدم و از این به بعد به مدد شهدا کنارش میگذارم و ...
این ها همه از اخلاص بچه های قد و نیم قدی بود که از همه خوشی هاشان گذشتند و ....
هنوز هم بچه های جنگ زنده اند!
هنوز هم همسران رزمنده ها استوارند و پای هم سران خود هستند و تحمل هر گونه سختی را دارند!
چون آنها هم شیرزنانی فهمیده اند مثل همسران رزمنده های هشت سال !
خواهرام وبرادرم !
اینقدر این جبهه نیرو میخواهد که نگو ، همه جوره، فکری، هنری، عمله و ....
فقط یادمان باشد که کار فرهنگی باید برای مردم محسوس باشد، تا رنگ مردم را نگیریم موثر نمی شویم!
آقا را تنها نگذاریم...
این هم گذری بر گروه....
http://20700.blog.ir