جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است

خی لی ها....

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۴ ب.ظ

خی لی ها از مرگ می ترسند، و این در حالی است که انگار نه انگار هر روز آیه استرجاع خدا که همان اذان مغرب هست را میشنوند و به مرگ خورشید نظاره میکنند!!!

***

خی لی ها ساعت ها زمان می فروشند که شیک شوند،مد داشته باشند، زیبا شوند، چه بسا که انگار نمی دانند که آنی که او را دوست بدارد بدون شیک بودن هم دوستش دارد و آنی که با شیک بودنش دوستش دارد با به هم خوردن تیبش به هم می ریزد !!!

***

خی لی ها فکر میکنند چون دروغ گفتی، چون ده بار بد شدی ، چون چند سال راه را اشتباه رفتی، دیگر خدا زیر چشمی هم نگاهشان نمی کند، اما انگار نخوانده اند سرنوشت رسول ترک ها، عنوان بصری ها و حرها را!!!

***

خی لی ها هم طاقچه بالا میگذراند و فکر میکنند که خیلی علیه السلام هستند!!!

***

خی لی ها دوست دارند بدون زحمت به جایی برسند،هی مثل بچه ای که گیر صد پیچ داده و بهانه میگیرد، بهانه گیرند، اما زهی خیال باطل بهشت را به بها دهند نه به بهانه!!

***

خی لی ها اینقدر که به کارشان اهمیت میدهند هی به بچه بیچاره گیر میدهند که گیر نده! ولی دریغ از یک وقت گذاشتن برای کار بچه که بازی هست !!

***

از این خی لی ها ، خی لی زیاد هست!!!

دوست داری حسرت بی نهایت نخوری؟!

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ

چرا مرگ و صحبت از او؟یا به قولی چرا تلخ نگاری؟!

از استاد پرسیدم و گفتم که خرده ها میگیرند به این نگاشت ها!

فرمود:

وقتی که انسان به خانه آخرت قدم میگذارد، میبند که صحبت از صد سال، پانصد سال، هزار سال یا صد هزار سال نیست، سخن از بی نهایت است.

مگر در ریاضیات نمیگویند که هر عددی را اگر تقسیم بر بی نهایت کنیم ، میشود صفر؟

مگر قرآن آخرت را تعریف نمیکند که خالدین فیها؟

یعنی نهایت ندارد؛

حال، دینا تقسیم بر آخرت ، چه میشود؟

طبق قانون ریاضی ، هر عدد تقسیم بر نامحدود میشود صفر؛ یعنی زندگی دنیا صفر است.

مسأله این است که اگر بعد از مرگ، به این نکته برسیم، حسرت ما بی نهایت خواهد بود!

***

فعلا همین بس است!

وقتی اعتبارت تمام میشود!

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ق.ظ

بزرگواری نوشته بود تلخ نگاری نکن!

من که چیزی نگفتم، یاد کردم از ایستگاه آخر این دنیا!

تازه بگذارید آتش به جانتان بیاندازم و حرف استاد را بگویم:

هر شیرینی را که کنار مرگ بگذاری تلخ میشود؛ سفری که این قدر جدی است که از یک گودال چند وجهی تنگ و تاریک و تنها آغاز میشود، این قدر بی رحمانه شروع میشود که نزدیکترین خویشاوندان انسان، به دست خود، خاک بر او میریزند و میگریزند، سفری که اولش این باشد که محبوب ترین نزدیکانت، یک شب حاضر نباشند کنارت بخوابد، چنین سفری را باید از آخرش ترسید، اولش که این باشد، آخرش چیست؟

حال که میلاد حضرت باقر علیه السلام است بگذار خاطره ای برایت بگویم:

امام باقر علیه السلام جناره ای را تشییع کرد، بر  او نماز خواند و در قبر گذاشتندو خاک رویش ریختند، وقتی میخواستند برگردند فرمود:

چیزی که پایان آن این است، از آغازش هم باید بیزار بود و چیزی که این آغاز آن است، باید از پایان آن نیز وحشت داشت.

دستکش ِ قرمزِ مرده شورِ کاخِ قبرستون!

سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۶ ب.ظ

دستش به حالت دعا در دستکشِ قرمز رنگ آشپزخونه بود و وقتی اعلام فاتحه رو کردند اجازه خواست که بره جلو بالای سر قبر، اون مرده شور ِکاخ قبرستون رو میگم!

وقتی داشت گل رو با دستش ورز می داد توی یه سطل فلزی و بعدش سر تهش کرد روی سنگ لحد قلبم تو اشک چشام بود که با سرعت غیرقانونی سُر خورد و ریخت روی زمین!

اسمع افهم یا.....

افهمت ....

هنور بدنم داره میلرزه ..

این  یک وصیتنامه است برای همه اونهایی که مرا میشناسند!

این روزها خدا تلنگرهای زیادی بهم زد و خدا روشکر! چگونه شکر این شکر کردن را به جا بیارم که نمیتوانم!

یک خواهش از همه اون کسانی که منت میزارند و میان و می شناسن و خبر ...م یا مرگم بهشون میرسه دارم:

اولا که قنوت هر نمازم از این دعا پر است که اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک، ولی خب این یک دعاست و به اهلش می دهند که شک دارم اهلش باشم اگر به این آرزو رسیدم که الحمدالله و خدا کند که برسم و اگر هم در خیالاتم گم شد تو را به خدا جنازه ام را با سرعت نبرید!

وقتی در شهادتین به نام مادر و ارباب و امام رضام علیهم السلام رسیدید کمی مکث کنید، کار دارم باهاشان!

اگر شد یا منبری نفس داری و یا ذاکر با نفسی تلقین را بخواند و عجله نکند، خیلی گرفتارم و آخرین زورم را هم آنجا میزنم!

نوامیسم گریه میکنند که ذاتی است،ولی حواسشان به نامحرم باشد!

اگر کسی توانست قبل از دفنم در گودی قبرم عاشورا بخواند و اشکش را بر قبرم بریزد!

***

خدایا، بین ما رسم است که آرزو بر جوانان .... میدانم که میدانی که اصلا قد و قواره ام به ش شهادت هم نمیخورد که حرفش را بزنم ولی این را هم خوب میدانم که تو میتوانی همه چیزش را فراهم کنی، مرگمان را شهادت در رکاب امامت قرار بده!!

یک لحظه قیاس

سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۰ ق.ظ

گفت:

استاد به چه درد میخوره؟

گفتم: به همون دردی که میتونه با یه جمله زندگیت رو عوض کنه!

بی راه نبوده امیرالمومنین علی علیه  السلام فرموده که هر که کلمه ای را به من بیاموزد مرا بنده خود کرده!

خداوکیلی همین یه جمله روببینید:

ما یک بار به دنیا می آییم اما برای همیشه از دنیا میرویم یک لحظه بسنجید!

فلان بن فلان یا...

دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۱۹ ب.ظ

انت الحی و انا المیت.....

برایم دعا کنید،

یه روزی نوبت بنده هم می شه
 ولی خدا کند برای ما اینطوری نباشد خد اکند سر در بدن نداشته باشیم
یک دعا: خدایا تو می تونی یه کار کنی که بنده مثل خصوصی ها بیام پیشت،باور کن می تونی! من رفاقت نکردم تو تا حالا که روی منو کم کردید بیان این یه بار هم این حاجتو برآورده کن)

دارم میرم سر قبر خودم ، رفیق تو هم بیا:

 مستحبّ است که تلقین کرده شود میّت به شهادتین و اسماء ائمه علیهم السلام وقت گذاشتن در قبر پیش از چیدن خشت بر او پس مى گوید تلقین کننده :

یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ (یا میثم بن احمد علی)

اُذْکُرِ العَهْدَ الَّذى خَرَجْتَ عَلَیْهِ مِنْ دارِ الدُّنْیا شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ.......

یادآر پیمانى را که بر آن از خانه دنیا رفتى یعنى گواهى به اینکه نیست معبودى جز خداى یگانه

.....اَللّهُمَّ انِسْ وَحْشَتَهُ وَارْحَمْ (وارحم وارحم وارحم ...)غُرْبَتَهُ وَاَسْکِنْ رَوْعَتَهُ وَصِلْ وَحْدَتَهُ وَاَسْکِنْ

خدایا انس ده به وحشت او و رحم کن بر بى کسى او و فرونشان اضطرابش را و از تنهایى برهانش و

اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا میثم بن احمدعلی

بشنو و بفهم اى میثم پسر احمد علی

هَلْ اَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذى

آیا تو بر آن پیمانى که........

اَفَهِمْتَ یا میثم

آیا فهمیدى فلانى

اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ

خدایا گذشتت گذشتت ...