جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

هنرمندان زیبا روی کشورم

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۱ ب.ظ

این سطور را به خواهران زیبا رویِ هنرمند کشورم هدیه میکنم...(بهانه این سطور خواهر گرامی و هنرمندی بود که یک اثر هنری در کنار پوستری در نمایشگاه قرآن برایم کار کرد)

خواهر گرامی و هنرمندم!

میخواستم حضوری با شما صحبت کنم، ولی با توجه به خیلی مسائل ترجیح دادم مکتوب چند جمله ای را به یک هنرمند کشورم عرض نمایم.

ارزش هنر شما بسیار بالاست و از قدمت بالایی هم برخوردار است که هم اصیل است و هم بومی، اما ازآن بالاتر ارزش گوهر وجودی شماست که همانند هنرتان نباید به تاراج برود.

نمی دانم سطح اعتقادی تان چه مقدار می باشد، ولی سطح اخلاقی تان را با همین چند برخوردی که داشتم پایین ندیدم، لذا عرضم در سطح اخلاقی شماست و خواهشم این است که این سطور را با هم منطقی ببینم و عقلمان را بر احساسمان غلبه نگه داریم.

ببینید خواهرم، این که شما دوست دارید آزاد باشید حق شماست  و اگر منطقی باشیم حق من هم میتواند باشد. ولی من نباید با آزادی شخصی خودم حق اجتماعی دیگران را تضییع کنم که این از نظر اخلاقی مورد قبول همگان هست. خب ، با این تفاسیر وقتی بنده شما را به زیبایی که رخ می نمایید می بینم، به نظر شما آسیب نمی بینم؟ شاید بگویید: خب، شما جلوی چشمانتان را بگیرید! که این حرف شما صد در صد درست است، ولی آیا این سخن با آن موضوع اصلی که حق هر دو نفر ما بود تناقض ندارد؟ اگر شما حق دارید آزاد باشید بنده هم حق دارم آزاد باشم، آزاد ببینم و آزاد برخورد کنم!

از زاویه دیگر نگاه کنیم:

بنده دوست دارم آزاد باشم، ببخشید راحت مطرح میکنم، مثلا بیایم در خیابان و از هر دختری که خوشم آمد او را به آغوش بکشم و در خیابان عشوه گری کنم، شرعش به کنار، واقعا آیا این کار از نظر اخلاقی درست است؟! خب پاسخ بنده نوعی که این کار را کردم این است که خب شما هم میتونید راحت باشید و .... یا به شما مربوط نیست و اینجاست که پاسخ همگان این است که نه، شما نمیتوانید در اجتماع آن طور که خودتان میخواهید باشید.

خواهرم! صاحب این ماه مبارک شاهد است و این برگه یک روزی شهادت می دهد که قصد جسارت نداشتم ، فقط چون احساس کردم از نظر اخلاقی در سطح بالایی قراردارید میخواستم به شما بگویم که:

گوهر وجودی که میتواند در سطح خلیفه الهی باشد را به راحتی در تاراج دزدانِ بی آبرویِ نامرد قرار ندهید.

 

 

دستور پخت قورباغه!

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ب.ظ
 شاید تا همین چند سال پیش، یکی از سخت‌ترین روزها و لحظه‌های زندگی‌ات، آن وقت‌هایی بود که فیلم دوربین عکاسی‌تان را پیش عکاس‌باشی شهر می‌بردی تا عکس‌های خانوادگی‌تان را ظاهر کنی. تو با وجود تمام شوقی که برای ظاهر شدن عکس‌ها داشتی، اما باز حاضر بودی کس دیگری جای تو برود پیش عکاس‌باشی تا دیگر بیش از این خجالت نکشی. اما این راهکار نیز افاقه نمی‌کرد، آخر هرچه باشد او نامحرم بود. آن روزها نه پوشیده بودن عکس‌های تو و دیگر اعضای خانواده، و نه محجوب و ناچار بودن عکاس باشی - که دست قضای روزگار او را مشغول به آن شغل کرده بود - هیچکدام نمی‌توانست از اضطراب و معذب بودن تو، در وقت ظاهر شدن عکس‌ها پیش نگاه عکاس‌باشی بکاهد.

 
حالا اما انگار خبری از حجب آن روزها و آن عذاب عفیفانه و آن اضطراب دخترانه نیست، امروز تو خودت عکس‌ها را - بی هیچ اجبار و ناچاری – تنها با یک لمس ساده، ظاهر می‌کنی و بجای چشمان عکاس باشی شهر، این‌بار هزاران نامحرم شاهد سیمای تو می‌شوند. گذر روزگار چه ها که بر سر آدمی نمی‌آورد. می بینی خواهرم؟ این روزها نامحرمان برای ورود به حریم قلبت، تو را با لفظ «بانو» خطاب می‌کنند و با گفتن «چقدر بهتون میاد»، حجابت را ستایش می‌کنند! تو نیز در این میانه با حجابت فخر می‌فروشی و با این توصیفات خشک و خالی، حالی به حالی می‌شوی و از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجی!
 
دوران آفتاب-مهتاب ندیدن گذشته پنجه خورشید سابق! امروز می‌شود با داشتن آدرس صفحه‌ات، بدانیم دیشب شامتان چه بوده؟ آخرین وعده‌ای که کدبانو شده‌ای چند وقت پیش بوده؟ آخرین مکان زیارتی و تفریحی که مشرف شده‌ای کی و کجا بوده؟ آخرین لباس و روسری که خریده‌ای چه رنگی است؟ آخرین هدیه‌ای که گرفتی، چه بوده؟ یا از آخرین اتفاق خصوصی زندگی‌ات چند روز می‌گذرد؟ امروز تو با تمام مردم جهان، ندار شده‌ای. ولی ای کاش می‌شد این گزاره‌های تلخ بی‌جواب می‌ماند، اما نمی‌ماند.
 
آن روزها که در تشکل‌های دغدغه‌‌مند بودیم، مسئولان امر در ارتباط با جنس مخالف - جهت معذب نشدن آنان - در تشکل‌ها دستورالعمل‌هایی وضع کرده بودند: نوشتن سلام علیکم در پیامک به جای سلام، نگارش رسمی پیام، ارسال پیام و گرفتن تماس پیش از پایان ساعت اداری، کنترل نگاه در هنگام مراجعه حضوری و...! اما براستی تا چند سال پیش چه کسی فکر می‌کرد، بانوی مذهبی ما با آن حریم قدسی، آلبوم عکس‌های فردی و دست‌جمعی و خانوادگی و دورهمی‌های خود را در اینترنت و پیش نگاه نامحرمان به اشتراک بگذارد؟ بی‌شک هیچکس! شاید اگر بر فرض مثال پنج سال به عقب برگردیم و کسی بگوید چند سال بعد چنین اتفاقی رخ خواهد داد، هیچکس باور نمی‌کرد این شوخی بی‌مزه را!
 
امروز اما نامحرمان با پاهای مجازی - آنچنان که صدای گام‌هاشان را هیچ‌یک از اطرافیان و اعضای خانواده حتی نمی‌شنوند - به اتاق شخصی‌ات می‌آیند و به روی تخت خوابت حتی می‌نشینند و در خصوصی ترین خلوتگاه زندگی شخصی‌ات با تو گپ می‌زنند. همان نامحرمی که می‌داند، علاقه‌مندی‌های تو چیست و از چه چیزهایی بدت می‌آید. پاتوق هر هفته ات کدامین ساعت و کدامین محله است. می‌داند کدام گل‌ها را بیشتر دوست داری و از چه غذاها و دسرهایی خوشت می‌آید. او گاهی نامی که نزدیک‌ترین اعضای خانواده‌ات تو را با آن صدا می‌کنند را هم می‌داند. و عکس انگشترت که زینت توست را در گوشی خود ذخیره کرده! یک وقت فکر نکن این اطلاعات را با هک کردن جاسوسی کرده! نه اصلا نیاز به این کارها نیست، تو خودت با همه نامحرمان پسرخاله شده‌ای، دخترخاله!
 
تو با این اوصاف باز مدام عکس‌های محجبه خود را به آدرس محله نامحرمان ناکجا آباد ارسال می‌کنی و مذبوحانه افتخار می‌کنی به چادری بودنت! آنوقت با تبختر و تفاخر فریاد می‌کشی «من حجاب را دوست دارم»! افسوس و صد افسوس! براستی حجاب اگر با عفاف همراه بود، بی‌شک مانع از نظر نامحرم و تحسین او می‌شد، و حالا - که نیست - خودش ابزاری برای بهتر دیده شدن است! آری امروز چادر این یادگار پاک و نیک، حکایت مظلومانه و غریبی دارد. می‌دانم چادر را ارث برده‌ای از مادر، اما کاش سهم الارث خود از عفاف و حیا را از قلم نمی‌انداختی.
 
کاش جای حجابِ صرف، در این سال‌ها از عفاف می‌گفتی و جای «من حجاب را دوست دارم» کمپین «من عفاف را دوست دارم» به راه می‌انداختی. چرا که عفاف آن صدی هست که نود - حجاب - را در دل خود دارد. اما واقعیت این است که می‌توان محجبه بود و در عین حال عاری از حیا بود و التزامی به عفاف نداشت. وانگهی عفیفه که باشی، برای حفظ عفت خود، گریزی از ایجاد حریم توسط چادر برای خود نداری. آنجاست که پوشش برتر تو، همراه با منش عفیفانه‌ات، خبر از باورهای عمیقت دارد. اما وقتی تنها چادری باشی و وجه شباهت تو با بانوان مسلمان فقط چادر سر کردن باشد، بیشتر متعهد به یک پوششی هستی که برای یک قشر خاص جامعه مد شده است.
 
حجاب که تنها یک پوشش نیست تا با مدل‌های زیبای آن، دل این و آن را بلرزانیم و همچون پری‌ها دلبری کنیم. حجاب در ظاهر پوشش ساده‌ای است تا جملگی زینت‌های ظاهری و باطنی بانوان را ستر کند و مانع از نگاه نامحرمان شود، اما با سبک زندگی امروز، خود حجاب، جنبه زینتی پیدا کرده و جملگی جلب توجه می‌کند. حجاب ابزار یک تفکر است که تعهد به آن ابزار - در صورت پایبندی به تفکر مذکور - شرط لازم است اما کافی نیست. عفاف اما دارای یک ایده‌ئولوژی است که نمای بیرونی و ابزار ظاهری آن، حجاب است و اما درون مایه و باطن این تفکر حیا است!
 
بانوی شرقی! دنبال مقصر روزگار آزگارت در غرب نگرد. باور کن مقصر خیلی از مشکلات ما همیشه در نتیجه وجود علائم فراماسونری و جاسوسان انگلیس خبیث و اهداف شوم آمریکای جنایتکار نیست. ایادی «استکبار جهانی» دست‌پرودگان همان شیطان بزرگی هستند که تنها وسوسه‌کننده است، نه عامل خطا یا شریک جرم. این ما هستیم که سرآخر، توصیه‌های شیطانی و وسوسه‌های نفسانی او را جامعه عمل می‌پوشانیم. و خود با دست خود اجازه می‌دهیم حریم‌هایمان همچون دل‌های عاشقان - بی‌صدا و بی هیچ خون‌ریزی - شکسته شوند. آنها پیمانکار تخریب هستند، و این ما صاحبان پیشین مِلک عفاف هستیم که مثل یک کارفرما اجازه تخریب دیوارهای حیا را به آنها می‌دهیم.
 
ما را در این سال‌ها همچون قورباغه‌های بیچاره پختند و ما وقتی متوجه شدیم چه بر سر روزگارمان آمده که جزغاله شده بودیم! هفته اول تصاویر مذهبی، هفته دوم تصاویر گل و باغچه خانه، هفته سوم تصاویر وسایل شخصی، هفته چهارم تصویر کتاب‌ها، هفته پنجم تصویر فرش و سقف و طاقچه اتاق، هفته ششم تصویر چادر و روسری، هفته هفتم تصویر دست و ناخن و انگشت و انگشتر، و بعد از آن هم دیگر گریزی از گذاشتن تصویر چهره – ولو دور و محو و مبهم و تار و ریز - نیست! این سیر تنزل، همان استدراج اشراقی‌هاست که مشابه دستور العمل پخت قورباغه در غرب است! 
و من و تو چه ساده انگارانه خیال کردیم رسالت ابزارهای ارتباطی برداشتن فاصله میان ما و دوستانمان است و به عبارتی تسهیل کننده روابط متقابل است، غافل از آنکه این ابزارها همراه با حذف فاصله‌های ارضی، حریم سماوی ما را برچیدند! در هر صورت دست‌مریزاد خواهران ارزشی، خسته نباشید برادران ولایی، خداقوت بچه‌های دغدغه مند تشکل‌ها، تبارک الله بچه‌های هیئت! چه بد بند حجاب را به آب دادید و حریم حیا را به باد!

****

اتفاقی به نگاشته ای برخوردم/ بسیار عالی بود و در راستای چند پست قبلی ام!  

درحمایت از این نگاشته عینا بدون هیچ کم و کاستی بنده هم جار زدم با دل آباد!

حوزه جنگ نرم در دایره صدر اسلام !!!!

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ب.ظ

نبرد در جنگ فرهنگی خیلی سخت است! واقعا حریف می طلبد! 

در این جنگ دشمن چنان عملیات نفوذ خود را انجام داده که گاهی برای رفع نفوذش باید ساعتها وقت گذاشت!

نفوذ در عمق دل خانواده یکی از مهمترین عملیاتی است که دشمن در برنامه ریزی آن می کوشد و گویا بسیار موفق بوده!

آنچنان موفق است که امیر لشکرمان را هم مجبور کرده که پی در پی این استراژی دشمن را خنثی کند

گاهی با خرید اجناس ایرانی، گاهی با ارتباط بین همسر، گاهی تبیین زندگی اسلامی و ....

****

روزه ام! فقط نوشتم! ولی می دانم آنچه که باید مینوشتم را ظاهرا ننوشتم!!!

یک کلام: از اول اسلام تا به حال همچنین نبردی را در حوزه جنگی شاهد نبودیم!

ماه رمضون = پمپ بنزین!

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۰ ب.ظ

چند روزی است که از تنها گروهی که در یکی از شبکه های اجتماعی داشتم خلاص شدم ، یعنی خلاص کردم خودم رو!

چقدر راحت ترم و چقدر وقتم باز شده!

البته حضور در این جبهه را نفی نمیکنم!

ولی وقتی بهترین ماشین رو داشته باشی و ماشینت بنزین نداشته باشه ، پشیزی نمی ارزه!

ماه رمضون ، پمپ بنزین کل ساله!

باید بنزین بزنیم!