جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آخرت» ثبت شده است

چند جور راهی کردن داریم که با صلوات همراهه!

دو تاش رو هممون چه بخواهیم و چه نخواهیم تجربه خواهیم کرد!

یکیش شب عروسی

امروز وقتی کنار تربت همکارمون بودیم، صدایی از بلندگو پخش شد که ناخودآگاه به شب عروسی رفتم!

همونجایی که همه جلوی درب خونه بختت ایستادند و یه وقت یکی از بزرگترها بعد از این که قربونی انجام می شه و ...

میگه راهی شون گنید برن خونشون با صلواتی بر محمد و آل محمد که همه صلوات می فرستن و راهی میشی!

وقتی وارد می شی کانه تو مسیر جدید زندگی قدم گذاشتی و مسئولیت هایی رو باید انجام بدی و .....

.......

اما اون صدایی که من رو برد به شب عروسی چی بود: با صلواتی هادی رو بدرقه کنید تا وارد خانه تنهاییش میشه!

دلم لرزید

اینجا هم شروعی جدید هست،ولی همه مسیرهایی که داره از دروس قبلش که فرا گرفتی مشخص می شه برات!

اینجا تنها هستی، هر کی که بودی باش! هیچ کس رو هم همراهت نمیفرستن که نترسی!

اصلا این جا باید بترسی!

اینجا بیت الوحشه هست!

اینجا بیت الغربه هست!

اینجا تنهایی و مسیر را باید.....

شاید هم تنها نباشم و شاید امامم ....

نمیدانم .....

ولی خب مسیرها خیلی سخت هستند و من بی چاره!

خدایا..... ببخش....

این هادی که امروز رفتم کنار خاکش هم هیکل تنومندی داشت و هم جوان سالمی بود!

یکهو، آره یکهو کمرش میگیره از پشت می افته زمین، جمجمه ترک بر می داره و مرگ مغزی و وداع.... به همین راحتی ....

یعنی کی اجل من قراره برسه؟

یعنی تا کی بهم وقت داده؟

یعنی تا کی باید گند بزنم؟

یعنی با کی میتونم گندکاری هام رو درست کنم؟

خدایا، تو وضعم را میدانی،مخلوق توام، از روح خودت بر من دمیدی و من بی شمار خواه بودم در این دنیا....

عاقبت به خیرم کن!

اعمالم کفی شده !!!

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۷ ق.ظ

تا حالا شده یه مقدار تاید و صابون خرد را بریزی تو لگن لباسها و آب رو روش با فشار بپاشی؟!

کف صابون و تاید بالا میزنه و سفیدی چشمت رو پر میکنه، اما کم کم میبینی که ته لگن مقداری آب کثیفه که روش رو یه مشت کف سفید پوشونده.

تا وقتی کف صابون روی آبه، سفید جلوه میکنه، برق میزنه اما وقتی فرونشست چرکش رو نشون میده.

با خودم گفتم کجایی استاد که ببینی رخت شستن بچه هم جزء کارهای هفتگیم شده چرا ندیدیم این رو هم دیدیم!

بعد فرمود:

حرف این لگن رخت شویی به انسان اینه که از این دنیا، کف همراه خود نبر؛ آرام و آزاد شو؛ نگاه کن ببین که زیر این کف هیاهو و خدای نکرده ادعا و ریا، چیزی داری؟

سعی کنیم اعمالمان کفی نشود!

وقتی اعتبارت تمام میشود!

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ق.ظ

بزرگواری نوشته بود تلخ نگاری نکن!

من که چیزی نگفتم، یاد کردم از ایستگاه آخر این دنیا!

تازه بگذارید آتش به جانتان بیاندازم و حرف استاد را بگویم:

هر شیرینی را که کنار مرگ بگذاری تلخ میشود؛ سفری که این قدر جدی است که از یک گودال چند وجهی تنگ و تاریک و تنها آغاز میشود، این قدر بی رحمانه شروع میشود که نزدیکترین خویشاوندان انسان، به دست خود، خاک بر او میریزند و میگریزند، سفری که اولش این باشد که محبوب ترین نزدیکانت، یک شب حاضر نباشند کنارت بخوابد، چنین سفری را باید از آخرش ترسید، اولش که این باشد، آخرش چیست؟

حال که میلاد حضرت باقر علیه السلام است بگذار خاطره ای برایت بگویم:

امام باقر علیه السلام جناره ای را تشییع کرد، بر  او نماز خواند و در قبر گذاشتندو خاک رویش ریختند، وقتی میخواستند برگردند فرمود:

چیزی که پایان آن این است، از آغازش هم باید بیزار بود و چیزی که این آغاز آن است، باید از پایان آن نیز وحشت داشت.

خرخون این کنکور کیه؟!!

شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ

هم شیره عزیز که مشغول یاد گرفتن یک سلاح کاربردیِ جنگ نرمِ ، گاه گداری منت میزاره رو سر ما و این صفحات دیجتال ما رو که خط خطی میکنیم ورق میزنه!

وقتی دلش از سیاهی های دور و برش پر شده بود پرسیده بود چرا خدا عظمتش رو تو دل همه نمیندازه تا اون رو خوب درک کنن!!!

دنبال یه جواب کوتاه و خوب و قانع کننده بودم که خدا یه چیزی رو تو ذهنم انداخت:

دیدم، دیدی و دیدید که بچه های کنکوری مخصوصا از جنس سرکار خانوم ها از بس درس رو میجون که اصطلاحا بهشون میگن خر خون!!! البته اگر با دید مثبت نگاه کنیم یعنی اینها بزرگ های خواندن هستند!!!

نگاه کن آبجی!

اولا که خدا به همه به یک اندازه ظرفیت داده و اجازه تغییر این ظرفیت رو هم داده و اختیار هر کس به خودش بر میگرده! حالا یعنی چی؟ این دو تا چه ربطی داشت به هم کنکور و ظرفیت؟

نگاه کن ، شنیدی مگین دنیا مزرعه آخرته؟ اون برا قدیمی ها بود. الان باید بگیم دنیا یه کنکوره برا دانشگاه آخرت!

حالا هر کی برا کنکور و دانشگاه این طرف بره گاج بخره بهتر متوجه میشه، کلاس شرکت کنه بهتر متوجه میشه، آزمون بره بیشتر، تست بزنه بیشتر، استاد راهنما داشته باشه بیشتر تر، مشاوره بگیره بازم بیشترتر تر و همه اینها با برنامه ریزی شکل میگیره و تازه پیش نیازش هم حدود 12 سال درس خوندنه!!!

هیچ کسی رو هم زور نکردن درس بخونه، مگر پدر مادر بفهمن بچه شون رو زور کنن و اونم اگر لج باز باشه باز خودش ضرر میکنه

حالا همه اینهایی رو گفتم دقیقا بیار بزار جای کنکور دنیا و آخرت1

اولا که خدا مجبور نکرده و فرموده هر کی خواست این مسیرشه، حالا که به مسیر میرسه کسی که استاد داشته باشه، مشاوره بگیره، تست بزنه، آزمون بره ، آره، باید برنامه داشته باشی برای دانشگاه آخرت، هر کی پیش نیازها رو خوب رد کنه قطعا تست کنکور رو خوب میزنه ، ترم ها رو خوب میگذرونه و ....

حالا ببین چقدر ساده است، فقط مهم  اینه که بفهمی که این دنیا یه کنکوره ما هم پشت کنکوری! آدمی هم که کنکور داره باید برنامه داشته باشه تا رد نشه!

درسته که برا اوست کریم بهشت مفته و ارزش نداره ، ولی می فروشدش، ارزون هم نه به بها نه بهانه!!!!

درآخر فکر کردم برا جواب این سوال اگر قانع نشدی از سیاهه هایم، به کتاب تبیان پناه ببرم، وه که چه آیاتی آمد، میخواستم گلچین کنم دیدم همه جواب این سوال است آدرس میدهم شما هم وضویی بساز که داری و بخوان آیات 88 الی 102 سروه مبارکه نحل را با تأمل!!!