جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

یکی از دوستان در نظری به مطلب جواب شهدا پیشکش...این گونه نگاشته بودند:

"چرا باید جواب شهدا رو داد؟ حالا بچه هاش بماند.

اون روزی که امثال اینها میرفتن جبهه من وامثال من که بهشون نگفته بودیم.
بعضیاشون حتی باباهاشون هم راضی به رفتنشون نبودن.خودشون خواستن ورفتن اجردنیا وآخرت رو هم که دارند اونا با خدامعامله کردن نه ما.دیگه چه دلیل داره مابخوایم جواب بدیم؟
کجای دین نوشته باید بهشون جواب پس داد؟
شما خیلی دیگه سخت میگیری"
***
خب عزیز یه چند تا سوال من دارم شما لطفا بجوابید؟
مگه ما از پدر و مادرهامون خواسته بودیم ماها رو به دنیا بیارن؟تازه اونها با خدا هم معامله نکردن؟ برای علاقه شخصی خودشون بوده؟

حالا چرا این همه حق و حقوق به گردن ما دارن ؟

ببین عزیزمن

پاسخ شهدا که به جای خود. در قیامت حتی باید به تمام چیزهایی که اندک سهمی در سعادت یک جامعه یا هدایت انسان دارند جواب داد.

حتی باید به مسجدی که در همسایگیتون بوده اما نرفتی یه رکعت نماز توش بخونی هم باید جواب بدی!چنانکه در روایات اومده.

اما اینکه شهدا در سعادت جامعه ی ما چه نقشی داشتند فکر کنم نیاز به بحث نداشته باشد.

در ضمن یه سوال دیگه :

امام حسین (علیه السلام ) قیام کرد و شهید شد و  اجرش هم با خداست ما چرا باید عزاداری کنیم !!!؟

دوست عزیز،همه چیز رو که دین نباید بگه، خدا عقل رو برای این کارا گذاشته و بهش میگن "شکر منعم". بین تمام عقلای عالم یک قاعده [البته نانوشته] جاریه که میگه: شکر منعم عقلا واجب است. یعنی اگر شخصی به ما لطفی کرد و نعمتی را ارزانی داشت، حتی اگر دین و قیامت و ... هم نباشد، باز هم انسان باید از او تشکر کند، تشکری در خور کار او.
و اگر این کار را نکند نزد جمیع عقلای عالم مورد مذمت و سرزنش قرار میگیرد.
اگر کسی یک لیوان آب به دست ما داد. تشکری در خور او
اگر کسی اطعاممان کرد. تشکری در خور او
اگر کسی خانه ای را در اختیار ما گذاشت که عمری در آن بنشینیم. تشکری در خور او
حال این مطلب مطرح می شود، یک شهید برای ما چه کرده، یه جانباز چه کرده، خانواده اش چی کشیدن. جان خود را بذل کرده تا آسایشمان تضمین شود. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم او این کار را برای ما انجام داده است.

تشکری در خور جان باید کرد ...

ولی در آخر کجای دین گفته :

ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ (8 تکاثر) آن گاه شما در آن روز از نعمت ها بازپرسى خواهید شد .
خدا به انسان نعمت های زیادی داده و بسیاری از نعمت ها را نیز از طریق اسباب و مسببات و واسطه ها داده، حالا همانجوری که خود خدا به حساب میکشه ما رو،  واسطه های نعمت هم به دلیل زحمت هایی که کشیده اند طبیعتا حق سوال را خواهند داشت که یکی از این نعمت ها و به حق یکی از بزرگترین نعمت ها ، نعمت امنیت است که اگر شهدا و رزمندگان نبودند خدا این نعمت را در اختیار ما قرار نمی داد ، لذا طبیعتا شهدا حق خواهند داشت که بپرسند با این نعمتی که با زحمت و مشقت زیاد به دست آمد و به راحتی در اختیار شما قرار گرفت چه کردید؟

جواب شهدا پیشکش، جواب بچه هایشان را چه کنم؟

جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۷ ب.ظ

چشمام شد کاسه خون از بسکه گریه کردم...

از وقتی که اون جانباز با خانواده اش رو تو قاب ماه عسل دیدم

از اول اون برنامه تا لحظه اذان که به احترام یه جانبازاعصاب روان یه بار تو سیما هم پیام بازرگانی کم شد هم طول برنامه زیاد شد تا لب اذان!!!

همش اشک بود!!!

از وقتی مادرش که خواهر دو شهید و مادر دو شهید و یه جانباز حرف می زد

از وقتی که همسرش صحبت کرد

از وقتی که بچه هایش صحبت میکردند

از وقتی که خودش صحبت میکرد

از وقتی که سر همسرش رو میبوسید

از وقتی که سر مادرش رو میبوسید

همش گریه کردم

فقط برای همین

چطور چواب این همه رو بدم،جواب مادرش، پدرش، همسرش همه این ها یه طرف و جواب بچه هاشون رو چه طور بدم!!!

تازه این یه خانواده از 200 هزار خانواده شهید کشورمون بودند که خدا به رخمون کشید!!!

چشمام کاسه خون بود ...

وقتی دیدم تو همون قاب از زاویه دیگه طرف گفت: اولین بار هست که میام راهپیمایی و درجواب چرا گفت:

وقتی بچه ها رو دیدم که خونی شدن نتونستم این بار نیام

چشمام کاسه خون شد و دلم را کربلا ....

کجا؟

همان جایی که ارباب مانده بود برگردد به خیمه ها یا برود به سمت لشکر دشمن!

امان از خجالت!!!

ای کاش ما کربلا بودیم!!!!

یزید ترس ها!

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۳ ق.ظ

هر که از یزید بهراسد،

از لذت عشق محروم مانَد...*

***

آره، امر به معروف جیگر میخواد...

کدوم جیگر ؟ همونی که اگر نداشتی سفر عشق رو نباید بری.

بعضی ها فکر میکنند امر به معروف کردن، نصب کردن یه سانتریفیوژ نیروگاه هسته ایه؟

نه بابا، خیلی راحته، خیلی راحت.

فقط باید یه کم بلد باشی، یه کم زیرک بشی یه  کم  جیگر داشته باشی!

خدا کنه خودمونو به کشتن ندیم،

بکشنمون تو این جنگ نرم!

امشب کمی به یاد شهیدان گریستم

نه یاد شهیدان، به حال خودم بد گریستم...

____________________________________________

*چقدر زیبا گفته این را علی اکبر عزیز در همه جا همین جاست! کلی حال کردم باهاش!

به بارم بیار!

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۰۲ ب.ظ

گذری بر پاتوق کتاب کردم

با مجموعه های عکس های چنگ روبرو شدم

عکس ها را که مرور کردم

صدباره شرمنده شدم!!!

و هی مرور میکردم که عکس شهدا را میبینی و عکس آنها برخورد میکنی؟!

فهمیدم هیچ کار نمیکنم، هیچ کار و واقعا فقط جار میزنم!

یادم باشد:

جنگ بــــــود

جنگ هست

خدایا؛ تو اگر بخواهی میتوانی هم به راهم بیاری ، هم به بارم بیاری...

خدایا تو میتوانی، میدانم!!!

و چقدر زیباست اگر عمرت به بار بنشیند با شهادت!!!

آیا برای ما قبرستان نشین ها هم به بار مینشیند؟