جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۴ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

نگرانی ام از داخل خودمان است!

جمعه, ۲۷ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۰۰ ب.ظ

یا رافع

چند وقتیه کتاب امام به روایت امام رو دست گرفتم،

چه قدر آرومم میکنه این کتاب: نکته های قابل تامل و کوتاه تو پنج فصل جمع شده. از این بابت آروم می شم که می بینم امام که امام بود این مصیبت رو داشته چه برسه به ما که سر انگشت امام هم چیزی تو بساط نداریم.

یکی از اون نکته هایی که جزء دردهام شده و با خوندن این کتاب فهمیدم ظاهرا تا این عرق ریختن پای کار باشه دردم تمومی نداره تو دردای امام دیدم.

مضمون صحبت حضرت روح الله این بود که فرمودند:

"من در تمام این طول مدت از باب اینکه مقابله بین ما و دستگاه جبار و کفر و اینها بود نگرانی نداشتم ، لکن حالا نگرانم نگرانی من از داخل خودمان است ، از دو جهت که یک جهتش سبک و یک جهتش سنگین؛ آن جهت سبک این کارهای مخالفین است که چیز مهمی نیست به نظر من.

اما آنکه مهم است این ناسازگاری در ارگانهای اسلامی است، هر جا بروی با هم توافق ندارند، این موجب نگرانی من است(صحیفه،ج7)"


امام کجایی ببینی که هنوز این ناسازگاری هست، حتی در رده های خیلی پایین! حتی بین غیر ارگانی ها، حتی بین هیئتی ها و ...خدا رحمتت کنه، هنوز هم مشکل هیئت اسلام، پایگاه اسلام، جهان اسلام وحدت است،وحدت.





کلید دنیا: بنده گی

جمعه, ۲۷ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۰۶ ق.ظ

به نام بنده نوازترین ارباب

خدا را شکر که امروز هم در محضر استاد بودم.

همیشه از این خوشم می آمد که اساتیدمون میگفتند استاد ما می فرمود و فکر کلاسش بودم که آره ما هم استاد داریم و از این حرفا.

اما حال می فهم که چقدر برکات دارد همین یک جمله کوچک:"استاد ما می فرمودند"!

همین یک جمله به مستمع می فهماند که آدم باید استاد داشته باشد و اگر بخواهی به جایی برسی بی همرهی خضر نمی توانی!

کنار آن هم احترام و تواضع به محضر استاد و رسیدن برکات معنوی برای آنی است که یاد تو شاگرد می دهد که اول در صورت عمل خود بهره می برد .

و از طرفی مستمع می فهمد که اینی که برای ما حرف می زند و می خواند خودش شاگرد است و ...

بگذریم،

امروز استاد فرمود:

غایت خلقت این عالم برای بندگی است. هرچه بندگی کنی نزدیکتری و تهِ کار قرب خداست.

و از آن استاد بزرگ فرمود که فردی برای خودسازی مراجعه کرده بود و او فرموده بود که کاری آسان و سخت را نشانت می دهم و آن بندگی کردن خداست.

خدایا: بنده گی در هیچ کدام از زاویه های زندگی ندارم و اگر فقط این قید را داشته باشیم دیگر آزادیم.

استاد فرمود:

اگر خود و دیگران را می خواهید رصد کنید نگاه به اعمالش کنید.ببینید آیا مثل کسانی هستند که در میدان جنگ اون عقب ها می چرخند تا ببینند چه می شود، چون اگر بروند کشته می شوند، تیر می خورند و وقتی که دیدند پیروز شدند خودشان را قاطی رزمنده ها میکنند یا ....


و راه رسیدن به بنده گی، توسل است ، توسل.....


جلسه ی پوچ!

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۵۵ ب.ظ

واقعا چقدر نیاز است برای برنامه های مان، مراسم ها و ... جلسه گرفت؟ صحبت کرد؟ هماهنگی کرد؟

آیا نمی توان با تلفن همه کارها را هماهنگ کرد؟ اصلا نیاز به دور هم بودن و جلسه گرفتن هست؟

یکی از دوستان پاکارمان که اهل کار و نظر است و معلوم بود دلی پر از دست این عبد گنهکار دارد این را پرسید؟ و البته به روشش خودش؟ دومین نشست بین بچه هایی بود که قصد برپایی یادواره شهدا را داریم. بعد از اینکه هیئت تمام شد جلسه ای بر پا شد و ارائه از کارهایی که قرار است بشود و خادمان و چرایی برپایی یادواره صحبت شد. وقتی تمام شد و همه رفتند آخرین نفر او و بنده بودیم که گفت: به نظرم چلسه پوچ بود و این اولین دفعه ای بود که توجیه نکردم، البته علت دارد و آن همه این است که خیلی ها علت توجیه های ما، جارزدن های ما را خودمان می دانند و شیطان هم هنری دارد در نرم کردن دلها به این سمت ولی به هر حال .... چند قدمی را که به منزل راه داشتم فکر کردم و برایش یک پیام فرستادم با این مضمون:

امام حسین علیه السلام با این که سه بار دعوت رسمی شده بود از طرف اهالی کوفه باز هم سفیرش را فرستاد تا اتمام حجت شود و تعهد بگیرد.


آری اعتقادم این است که باید عوامل کار دور هم بیایند هم دیگر را ببینند دیگران حرف هایشان را بشنوند تا در کار شناخته شوند، شاید حواسمان نیست که هر مسئولیتی که میگیریم، هر قولی که می دهیم در این جلسه ها چند سانت به خط کش دیگران می افزاییم. معیار سنجش دینی ما تعهد ما می شود و دیگران انسان را می شناسند که بعضی ها چقدر اهل حرفند و چه قدر اهل عمل !


به هر حال جلسه هیچی نباشد پوچ نیست، حداقلش صله رحم است. و چقدر شیرین است صله ارحام مان با اهلبیت؟ راستی در هر هفته چند چلسه صله رحم با اهلبیت علیهم السلام داریم؟

چرا جار؟؟؟

شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۲۸ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم

شاید وقتی جمله ستون کنار رو که متعلق به شهید همت هست رو بخونید متوجه بشید چرا جار!  مخصوصا وقتی یه نگاه به خودت می ندازی و میبینی چقدر راست و درسته، بعد با خودت میگی باید هم کسایی که همچین حرف هایی رو از ته جونشون می زنند شهید بشن، واقعا شهید همت، شهادت حقت بود حتی اگر به خاطر همین یه جمله شهید می شدی که مبدا خیلی از راه هاست .

یه کم فکر .....وای خدای من.... چقدر جار زدم ..... و وای که چقدر جا زدم .... و صد بار ای وای برای اینکه در حق چه کسانی جا زدم ... منی که زیر سایه حسینم .....

خیلی وقت بود می خواستم جار زدنم های رو به این جا منتقل کنم، جارهایی که شاید وقتی به دوستانم می زنم ناراحت می شوند و از این پس اینجا می زنم ..... جارهایی که باید به خودم بزنم تا اینقدر جا نزنم .... جارهایی که باید بعضی وقت ها زد ....