جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

دینِ آبدوغ خیاری در حال تمام شدن است!!!

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۱۸ ق.ظ

با همه ی همه ی همه ی دردهایی که این روزها از غزه دارم ولی از یک چیز خیلی خوشحالم!

آن هم این که دین خدا دارد آزاد می شود!!!

در روایت ها داریم که خدا امر حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رو اصلاح میکنند.

آره وقتی این اصلاح به دست خدا باشه، این میشه که آدم ها از درونشون جوشش پیدا میکنند، انرژی پیدا می کنند، حرکت پیدا میکنند

و این میشه که نهضت ها از متن جوامع بشری می جوشند!!! غزه یک هو بیدار میشود

یه کم دقت:

دین خدا داره آزاد میشه به دست داعشی ها، بدون اینکه خودشون بدونند، دارند فرق شیعیان و حتی مسلمان ها رو با خودشون نشون میدهند به عالم!!!

همین مظلومیت غزه داره به نفع اسلام تموم میشه! خیلی ها که مثل ما آبدوغ خیاری اسلام ندارند تحقیق میکنند که چه خبره و این خون و خونریزی مال چیه؟!

بزرگترین پیاده روی عالم در گینس ثبت میشه و خیلی ها رو راغب میکنه که این جا چیه و چه خبره که این پیاده روی اتقاق می افته که میرسن به داستان کربلا!

این جاست که جای این جمله آسید مرتضی است:

هر که میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند!

امام زمان کیلویی چنده؟ دل تو بچسب!!!!

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ب.ظ

((دقیقا سر این موضوع با بنده خدایی بحث میکردیم که ..)):

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان
توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی
بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش
میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش
میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش
رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با
یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت
رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.

امانتی امام زمان!!!!

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۶ ب.ظ

دیروز وقتی درجلسه، والدین فرزندانم! آمده بودند احساس شوق رو در اونها دیدم، البته شوقی که خروجی نگرانی اون ها بود!!!

نگرانی که به آینده برمیگردد و  برگفته از رفتار جامعه امروزشان هست!

رفتارهایی که از باورها شکل میگرد و  باورهایی که همه چیزها و رفتارها به آن مربوط میشود و سرنشئه گرفته ازاعتقادات است!

وقتی روایت وای بر فرزندان آخرالزمان رو از زبان حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای آنها خواندم و وای گفتن پیغمبر را بر آنان،بهت و تعجب و درک واقعیت را در چشمنانشان میدیدم البته مادرها را زیر چشمی و گذری میدیدم ، چون اگر قرار بود این مادرهایی که یکسال است با بنده ارتباط دارند را بشناسم سوتی مادر محمد مهدی رو با مادر محمد رضا نمیدادم!!! وقتی گفتم شما مادر محمد رضا هستید و فهمیدم نه اشتباه کردم

خدا را شکر، چه خوب است این اشتباهات به خاطر یک مبنا!

به هر حال مانده بودند در واقعیتی که حقیقت داشت و آن این بود که شاید یکی از ضمیرهای مرجع صحبت رسول الله ص آنها باشند!

***

در آخر هم هر کدامشان حرفهایی داشتند و دغدغه هایی! یکی میگفت به بچه ها بگید دعوا نکنند، یکی میگفت محدود نشن، یکی ساعت کلاسها را ... یکی در زمان تحصیلشون، یکی راضی کردن پدر رو و .....

***

کل تجربه و دانش و تجربیاتم را جمع کنم و بگویم خلاصه میشود در این:

تربیت فرزندان ابزارش بازی است !

باید وقت بگذاریم برای این نکته اگر گذاشتیم دیگر از هیچ جا ، گله نداریم!

ولی خب ، کارمان، درسمان،کارهای جانبی مان و .... واجب تر است از این موضوع!

انگار نه انگار که یک امانتی از امام عصر عجل الله تحویل ماست و باید خوب تحویلش دهیم

همانطور که برای پدر شغلش مهم است، برای مادر خانه داری اش، برای محصل درسش، برای کودک و نوجوان هم بازی اش ، کارش هست و همانقدر اهمیت دارد!

خدایا ، اول و آخرش تو باید تربیتمان کنی ! کمکمان کن

دور وقتت را حصار بکش!

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۴۱ ب.ظ

استاد میفرمودند:

اگر دور وقت خود را حصار بکشید، دیگه شیطان نمیتونه در آن رخته کنه، اما اگر وقت خود را بی حصار گذاشتی، زمینی است که در آن نه زراعت کرده ایم ، نه خانه ساخته ایم ، فقط اکتفا کرده ایم به این که اسمش به نام ما ثبته!

آدم اگر برای وقت خودش برنامه ریزی نکنه، شیطان برایش برنامه ریزی میکنه!

غیبت ها، تهمت ها، لغویات، لهو و لعب ها، حرف های بی مزه، همه این ها نتیجه بی برنامگیه.

عقل اگر برای وقت برنامه ریزی نکنه، نفس براش برنامه ریزی میکنه.

وقتت رو دخل و خرج کن!

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ق.ظ

مومن خدا، وقتت رو دخل و خرج کن.

***

دخل و خرجت آدم باید برابر باشه. انسان حقوقی داره و در مقابل مخارجی برای او پیش میاد. برق و تلفن و آب و گاز را به اندازه ای که داری ، مصرف کن و مهم تر از همه ، وقت را به اندازه صرف کن. کسی سوالاتی را از امام صادق علیه السلام پرسید. حضرت فرمود: زودتر بفرمایید، من نسبت به وقتم بخیلم. امام جعفر صادق پول میداد اما موقت نمی داد و به اندازه ضرورت ، وقت صرف میکرد. به خاطر همینه که بیش از هزار سال از عمر پربرکت آن امام بزرگوار گذشته و اصول عقاید ما از توحید و تا معاد گرفته و فروع دین از طهارت تا دیانت، همه برمیگردن به ایشون!

***

این متن برای بعضی ها که خصوصی اند خیلی خاص هست، به عنوان یک دوست، یک وظیفه، یک نمونه امر به خوبی میگم، ضمیر هم همیشه متکلمش رو پیدا میکنه، یعنی اونی که باید بگیره خودش میگیره.

شاید من هم شمر شم!!!

دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۵۸ ق.ظ

حالا فرض کن امام زمانمون رو دیدیم!

فرض که محال نیست، ما که خیلی کارامون خیال بافیه، اینم یکیش!

که چی؟

به قول اون استاد بزرگوار شمرلعنت الله علیه هم امام زمانش رو دید، اونم از نزدیک! خیلی نزدیک!!!

***

آدم اگر اهلیّت نداشته باشه امام زمانش رو هم ببینه هیچ تغییری نمیکنه، آره، اهلیّت!

خیلی وقت نداریم!

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۳۱ ق.ظ

بسم الله

هنوز رو حرف خودم هستم(البته حرفی که آموختم از بزرگانم و الا ما رو چه به این بلبل زبونی ها!!!)

اگر یه بشکه نفت و بنزین در بیابان بسوزه  تنها مزیتی که دارد گرمای آن است ولی اگر همان یک بشکه در جای خودش قرار بگیره، قطره قطره اش حرکت ایجاد میکنه!

برای کسی بسوز که انرژی شناس است!!!

برای کسی بسوز که در عوض سوختنت، منفعتی می رساند، مثلا آتش زیر قابلمه می سوزد ولی غذایی را درست میکند که حاصل اون سوختنه!

...

به هر حال وقت ما کم است!

محدودیت های زیادی داریم

با این همه محدودیت و کمبود ظرفیت و توان، باید زمان را درست مدیریت کنیم!

هر کس به اندازه توانش آب رسانی کند،

البته و صد البته که آب رسان اصلی سقاست و وظیفه هم وظیفه او!!!!

من چه کنم؟

بایستم بگویم وظیفه سقاست که آب بیاورد!!!

من هم با توان خودم میتوانم آبی برسانم به تشنگان!!!!

و همین توان میشود وظیفه....

باید یادم هم باشد تشنه ترها در اولویت هستند..

یادم باشد

خیلی وقت نداریم!

پاسپورت امام زمان!

يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۴۵ ق.ظ

یا قائم

سکانس اول روز جمعه

صبح/ مهمانی صاحب خانه ای که او ما را دید ولی ندیدمش، فریادهایم هم در پی اش اثر نداشت، ندیدمش!

سکانس دوم شام جمعه

شب/داخلی

با هم مهمانی بودیم و مهمانی  یعنی همان صله ارحام که به بهانه های پوچ و واهی ولش کردیم!

چون برنامه ریزی نداریم !

و هزار توجیه داریم!

...

سکانس سوم / فضای داخلی

تازه داماد شده بود، قبل ها چند صباحی در کشتی که ما سوار بودیم، بود ولی دست روزگار، کشیدش!

مشوش بود، گفت بیا کنارم بنشین!

خیلی آرام به طوری که دیگران نشنوند سوالی کرد ساده و شاید خنده دار!

جوابی دادم و قانع شد!

او قانع شد اما بنده، درد دلم تازه شد!

نه از جواب ، از سوال او قانع نشدم!

چرا باید این سوال ابتدایی برای جوانی که ازدواج کرده و در "شهر صادر کننده دین خداست" مبهم باشد؟

از آن شب خدا را هزار مرتبه شکر میکنم که هنوز سوار بر کشتی ام!

سوالش چه بود؟:

"وقتی امام زمان -عج الله تعالی فرجه الشریف- ظهور میکنه چه طور می آد ایران؟ چه جوری پاسپورت میگیره؟!"

***

و شاید تقصیر بنده هاست که او این هم غریب است، غریب!

***

سکانس چهارم/ خارجی

خیلی هامان تا بیتی و اهلی پیدا می کنیم او را گم میکنیم....