جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

خداکُشیِ نفس!!!

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۵ ب.ظ

وقتی می بینی شبهای ماه مبارک،

شبکه های تلویزیون ما مثلا خوب ها، مثل یک آب خوردن و به سادگی همه اهل خانه را با هم در آغوشش میگیرد(بی ادب)

و تا چشممان را باز میکنیم می بینیم که ساعات مناجات یا تمام شده یا دیگر حالی نمانده،

به سبب شکمی که تا خرخره پر شده و نفسی که از لهویات سرازیر گشته،

یادِ شانِ نزولِ آیه ی ششم می افتم  و آن در مورد

افرادی است که کنیزهای خواننده ای را میخریدند تا بخوانند

که از این طریق مردم را از شنیدن قرآن توسط پیامبر باز دارند!

فقط فرقش اینجاست که آنجا واسطه دیگران بودند و اینجا واسطه خودمان!

بله آنجا ناحقان صدای حق را خفه کردند بعد در کربلا هم هلهله کردند که صدای حق شنیده نشود و ...

این جا ما خودمان دست به دار شده ایم!

این یعنی خداکُشیِ نفس!

عجب لقمه ای گرفتیم از لقمان!!!

ما را با بعضی ها چه کار؟!!

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

بعضی وقتها باید به اصول خود سرکی بکشیم، گردگیری بکنیم تا شفاف شفاف باشیم.

وقتی چیزی در خانه شفاف بود هر کس که آمد و دید گیری نمیتواند بدهد به شفافی اش:

ما مسلمانیم

بزرگ ترین اصل اسلام:

اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم؛

مسئله ای که برای ما جا افتاده و آن را پذیرفته ایم؛

حالا یا بعضی ها یا جاهلند و یا خود را به جاهلیت زده اند و این را قبول ندارند.

مارا با ایشان کاری نیست!!!

جَو و توجیه!!!

شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ق.ظ

چون از موازی کاری بدم میاید یک مطلبی را دیدم و تعجبک کردم که من که هنوز ننوشتم این را! چرا این جا نگاشته شده؟ و با کمی جراحی و خلاصه سازی آشی پختم با یک وجب روغن برای کنکوری ها:(همین جا ممنونم از حاج آقای عزیز اصفهانی!!!)

این روزها یکی از دغدغه هایم این بود که چقدر این بچه هایمان گرفتار "فقط دانشگاه" و "فلان دانشگاه" هستند؟!!

مخصوصا سال آخری های دبیرستان!!! و یا بچه های کنکوری که الان دیگه یا اشکشون لب مشکه و یا در انتظاری به سر میبرند که اگر برای آمدن آخرین آقا صرف میشد، می آمد!! فارغ از این که اصلا بدانند نیازشان چیست؟!

همه جوگیر هستند و کنکور می دهند و بالاخره جایی قبول می شوند. پس از آن متوجه می شوند که ادامه تحصیل، چیزی نبوده که نیازشان باشد.

در این شرایط، از درد حفظ آبرو، توجیه می کنند که یک فرد تحصیل کرده در زندگی شخصی موفق تر از فرد تحصیل نکرده است؛ یک مادر با مدرک دانشگاهی، فرزندان بهتری تربیت می کند و حتی یک فرد تحصیل کرده، شانس بهتری برای ازدواج دارد.

اما همه و بیش از همه خود دانشجو می داند که مدرک جغرافی و مهندسی معدن و پرستاری، ارتباط معنا داری با موفقیت در زندگی شخصی ندارد. داشتن لیسانس آمار و مهندسی شیمی و بهداشت محیط و ... باعث نمی شود که فرد، فرزندان بهتری تربیت کند. و ادامه تحصیل اگر بهانه ای برای تأخیر در ازدواج و مانعی برای آن نباشد، عاملی برای بالا رفتن شانس ازدواج نیست.

همه می دانیم که جوگیر شده ایم و تحت تأثیر اجتماع، در مسیری قدم گذاشته ایم که راه ما نیست و این توجیهات فقط به درد گفتن و سر تکان دادن می خورد.

همه می دانیم که در یک مسیر اشتباه، عاقلانه ترین کار، بازگشتن و آغاز مسیر درست است و ابلهانه ترین کار نیز این است که مسیر غلط را ادامه دهیم و به خودمان تلقین کنیم که مسیر درست همین است و اصلاً هدف ما این بوده است که به پایان این مسیر برسیم.

البته این مطالب، مطلق نیست. یعنی افراد کمی پیدا می شوند که ابتدا زیست واقعی زنانه یا مردانه خود را مشخص کرده اند و با توجه به آن واقعیات، تعیین کرده اند که آیا نیازی به ادامه تحصیل دارند یا نه؛ و اگر دارند، در چه رشته ای.

و البته می دانم که همین الآن فکر می کنی که تو جزء همان گروه اندک هستی.

 پی نوشت1: بماند که این جوگیر بودن درباره تحصیلات تکمیلی نیز وجود دارد.

پی نوشت 2: تشخیص نیاز مهمترین محرک زندگیمان!

امام زمان کیلویی چنده؟ دل تو بچسب!!!!

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ب.ظ

((دقیقا سر این موضوع با بنده خدایی بحث میکردیم که ..)):

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان
توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی
بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش
میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش
میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش
رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با
یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت
رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.

مهمترین عامل شکست انسانیت!!

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۱ ب.ظ

خواستم یه مطلبی بنویسم دیدم یه قولی دادم که اگر بخوام مطلب بنویسم چند دقیقه دیر سر قرارم میرسم،

گفتم فلانی، هنر اینه که دانش رو مهارت کنی ، هنر اینه که با سیره عملی یاد بدی ، هنر اینه که ضربه به انسانیت نزنی!!!

حتی اگر مورد وعده ات 20 سال از تو کوچک تر باشد!!!

دیدم بهترین نوشتار همینه فعلا: تعهد دادم باید پاش وایسمدوباره یاد جمله استاد بزرگ علامه جعفری افتادم:

مهمترین عامل شکست انسانیت در دوران ما ، به شوخی گرفتن و سخره کردن تعهد است....

باید برم سر وعده...

خی لی ها....

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۴ ب.ظ

خی لی ها از مرگ می ترسند، و این در حالی است که انگار نه انگار هر روز آیه استرجاع خدا که همان اذان مغرب هست را میشنوند و به مرگ خورشید نظاره میکنند!!!

***

خی لی ها ساعت ها زمان می فروشند که شیک شوند،مد داشته باشند، زیبا شوند، چه بسا که انگار نمی دانند که آنی که او را دوست بدارد بدون شیک بودن هم دوستش دارد و آنی که با شیک بودنش دوستش دارد با به هم خوردن تیبش به هم می ریزد !!!

***

خی لی ها فکر میکنند چون دروغ گفتی، چون ده بار بد شدی ، چون چند سال راه را اشتباه رفتی، دیگر خدا زیر چشمی هم نگاهشان نمی کند، اما انگار نخوانده اند سرنوشت رسول ترک ها، عنوان بصری ها و حرها را!!!

***

خی لی ها هم طاقچه بالا میگذراند و فکر میکنند که خیلی علیه السلام هستند!!!

***

خی لی ها دوست دارند بدون زحمت به جایی برسند،هی مثل بچه ای که گیر صد پیچ داده و بهانه میگیرد، بهانه گیرند، اما زهی خیال باطل بهشت را به بها دهند نه به بهانه!!

***

خی لی ها اینقدر که به کارشان اهمیت میدهند هی به بچه بیچاره گیر میدهند که گیر نده! ولی دریغ از یک وقت گذاشتن برای کار بچه که بازی هست !!

***

از این خی لی ها ، خی لی زیاد هست!!!

دزدی از یک سرمایه دار!!!

چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۶ ق.ظ

وقت و ذهن سرمایه های ما هستند، به هر کسی نفروشیمش!!!!!

راستی یادت باشد

دزدها هم زیادند:تلویزیون، موبایل، نت، برخی دوست نماها، بازی و .....

آقا و خانم سرمایه دار!

دزدها همیشه در کمین تواند!!!

تقوا یعنی سرایدار دل!!!

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ

" کسی که سرایدار یک خانه کوچک است، مزد کمی به او میدهند.

کسی که سرایدار یک گارگاه بزرگ است ، مزد بیشتری به او میدهند،

اما اول کاری که از هر دو سرایدار می خواهند، این است که نگذارند دزد به خانه بزند.

آره، خدا انسان را سرایدار دلش قرار داده و فرموده:

این دل را سپردم دست تو؛ سرایدار آن هستی؛ این شیطان هم دزده، نگذار بیادتو، بایست دم در، بپرس کی هستی؟ از کجا هستی؟ چه می خواهی؟ در را روی همه باز نکن!

اگر غیر خدا را به دل راه دادیم، خدا ما رو بازداشت و مواخذه میکنه، مثل سرایداری که دزد ره به خانه راه داده.

این یعنی مقصود این آیه :ان اکرمکم عندالله اتقاکم ."

به بهانه رمضان کلامی بود از استاد، بادمان باشد غیر خدایی ها رو بیرون کنیم!

نفست را مای بی بی کن!

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۳ ب.ظ

استاد کلامی را فرمودند که دوای درد خیلی هامان هست، مخصوصا من هایی که با یکی دو عمل میخواهیم به عرش برسیم!

فرمودند(البته با کمی روانسازی از طرف بنده):

" نوزدای را که در بغل گرفته ای یا در جایش گذاشته ای، اگر مای بی بی اش نکرده باشی، لباست را کثیف و نجس میکند.

نفس هم در ابتدا اوضاع نابسامانی دارد و باید او را مثل یه بچه کنترل کرد"

همه چی به خودمون ربط داره!!

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۳ ب.ظ

وای که چقدر این جملات زیباست، چقدر، چقدر،چقدر!

اصلا چند بار باید خوند

اصلا این آقا(مقاله ای از این استاد بزرگوار میخوندم، اسمشون رو نمیگم که حواس پرت شخص نشه به مطلب بنگریم)

واقعا زیبا و قابل تأمل(نکته بسیار مهم که میتونیم در همه ابعاد زندگی دنیا تعمیم بدیم به کارهامون):

بسیاری از افراد با نیت خوب وارد عرصه یک مساله ای می شن، بعد از مدتی همون کارهایی رو میکنند که اساسا برا مبارزه با اونها وارد صحنه شده بودند. این جا نباید نتیجه بگیرند ذات اون کار شیطانی است( حالا اون کار فعالیت اقتصادی، سیاسی، زندگی، بازار و ... میتونه باشه)

خیر! شما وارد مصافی شده اید که به قدر کافی آماده نبوده اید، خودتان را تقویت نکرده اید.(خیلی مهم)

بعضی ها دو سه کتاب و 7-8 مقاله میخوانند، دیگر اسلام شناس میشوند.

یک جوری بنزین می زنند که تا سی چهل سال جواب می دهد.

در حالی که روح انسان مدام باید تقویت بشود.

چرا که هر چه در این عرصه ها جلو بروید، عده ی زیادی روی حسادت و رقابت و دشمنی شروع میکنند به دشمنی و جو سازی و تهمت و تحقیر، اینجاست که انسان های ضعیف طاقت نمی آورند و از مسیر منحرف می شوند.

بعد ضعف خود را گردن ذات اون مساله می اندازن!

درست مثل اینکه مقصر غرق شدن کسی که شنا بلد نیست ، دریا بدانیم!

کسی جلوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به ذات دنیا فحش می داد، آقا فرمود:

حق ندارید به دنیا فحش بدهید ، به خودتان فحش بدهید، به دنیا چرا فحش می دهید؟

یکی درحضور امیرالمومنین داشت به دنیا فحش می داد. حضرت امیر فرمود:

کجای دنیا کسی را فریب داده ؟ کدام دروغ را دنیا به تو گفته است؟

ذات دنیا مخلوق الهی است. به تعبیر حضرت امیر، اولیای الهی یک دقیقه دنیارا با هزار سال آخرت معامله میکنند. چون با یک دقیقه دنیا میشود هزاران سال آخرت را خرید.

ازدواجِ اسلامی غربی

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۱۶ ب.ظ

مدل ازدواج های ما شد اسلامی غربی

فقط یک وجهش رو میگم:

اسلامیش همون عقد خوندنه

غربیش هم این که دیگه میرن به امید خدا ببینیم کی میشه بریم سر خونه زندگی، اصلا بریم یا همیطوری بهتره!

بابا جان ، کجا اسلام این حرف رو زده

اسلام گفته قبل از ازدواج خوب تحقیق کن ، عقد که خوندی دیگه باید بری سرخونه زندگی

اصلا به کمال رسیدن همینه فلسفش

حالا اگه اینتطوری نشه چی میشه ،یعنی نرن به موقع سرخونه زندگی

 مثل اینه که:

یه هندونه رو بزنی پاره کنی ، حالا بزارش وسط ، هیچ کسی هم دست نزنه

خب نتیجه چی میشه

خودتون به نتیجه برسید!

صدای خانه شما چه رنگیه؟!!

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ق.ظ

وقتی صدای نکره آهنگ و نعره هایشان ، کَرَم کرد

یاد آن شکری افتادم که وقتی برای ترم اول دانشگاه در کوچه های فلسطین شمالی برای IT  میرفتم،

همان کوچه هایی که صدای واق واق سگ ها از برخی خانه هایشان می آمد و شاخم برای اولین بار داشت در می آمد!

همان دانشگاهی که در کلاس، استاد فلسفه اش از بس کم آورد گفت:

از همان پنجره بالای سرت پرتت میکنم بیرون ، همانی که امام زمان را منکر شد و ....

یاد آن شکر کردن افتادم!!

آری ...

خدا را شکر که تا به حال از  بلندگوهای خانه مان که همان پنجره هایش هست، 

از بلندگوهای ماشینمان کسی صدای واق واق سگ را نشنیده!

کسی صدای یاوه خوان های اینوری و اونوریه آب رو نشنیده!

کل کشیدن و اووووووووووووووه کشیدن رقاصه ها را نشنیده!!!

بالاخره باید صدایی که از خانه ما می اید رنگ ارباب داشته باشد دیگر!

آری خدا را شکر که تنها صدایی که شنیده میشود از منازل سایه نشینان یک صدا است:

ح س ی ن آ ر ا م ج ا ن م ......

نازِ نیرو!!

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ق.ظ

وسط عملیاتیم،

یکی از تفاوت های  این جنگ با نوع سختش اینه که باید نیرو رو ناز کرد!

اونجا نیرو ناز فرمانده رو میخرید تا بره و شهید بشه، التماس فرمانده میکرد تا بره و تیکه پاره بشه،

اینجا باید تیکه پاره بشی و ناز نیرو رو اینقدر بخری که نکنه یه وقتی اوف بشه!!!!

ای خدا....

قربون هر کی فحشم بده!

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ

یوم تبلی السرائر میدونی چه روزیه؟!

همون روزیه که همه چی فاش میشه.

همون روزیه که خیلی خیلی گرفتاریم!!

اونجاست که قربون صدقه ی فحش و بد و بیرا گفتن ها و غیبت کردن ها و تهمت کردن ها میریم!

اونجاست که میگیم قربون این فحش ها و تهمت هایی که تو دنیا به ما زدند!

آره

آون روز به کسی که با زبونش، نیشت زده و حقت رو ضایع کرده، میگی :

قربون تو برم که در برار هر یکی از بد و بیراه هات و ناسزاهات، گناهی از دوش من برداشته میشه.

"خدا را شکر که راه بلدانی را برایمان قرار داد."

صله رحمِ کتابی!!!

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۵۲ ب.ظ

چقدر خوشحال میشوم وقتی میبینم برخی اینقدر با فرهنگ هستند که در صفحه اول کتاب مینویسند: اهدایی از طرف ....به .... و یک امضاو یک تاریخ

ای کاش یاد بگیریم عمل به حرف ولی با حرف نیست ، این خود فرهنگ سازی فرهنگ مطالعه است!

بیایید به بهترین هامان ، بهترین ها را هدیه بدهیم.

هدیه کتاب مثل صله رحمه، اصلا صدقه جاریه است.

یعنی هر وقت دوستی کتابی رو ببینه یاد شما میکنه و انگار شما مهمانش هستی،

هر وقت هم از اون کتاب بهره ای ببره اول برای تو مینویسن.

یادتون باشه

ما مدعیان دوست داشتن ولی هستیم!!!

بیایید برای همین حرف ولی حداقل یه کتاب به بهترین هامان هدیه بدهیم!!!

این خود سلاح و حمله ای از پاتک هایمان به دشمن در این جهاد فرهنگی است.

انقلاب قلب فقط با خداست!

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۳۹ ب.ظ

این روزهای ماه این را خوب میفهمم، خوب!

کدام را؟

اینکه فرمود:

"همه چیز انسان در دست خودشه به جز قلبش."

آره، انقلاب قلب فقط با اونه ....

آیا این فرمول را درک میکنید:3+4+5+11=15

جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۵ ق.ظ

برداشت اول /شعبان

اصلا حواسمان هست؟

ماهی که در آن غمی ندارد ماه صاحب غم هاست.

برداشت دوم/ شعبان

اگر کسی بخواهد معنی انتظار را بفهمد باید فرمولش را بداند:

کسی که شهادت برایش عزت باشد+ ولایتمدار باشد+ اسارت در پای دین+ سربازی دلیر = انتظار انقلاب

حالا

سوم شعبان+ چهارم شعبان+پنجم شعبان+ یازدهم شعبان= پانزده شعبان

برداشت سوم/شعبان

حسینی ها همه منتظرند!!!

امانتی امام زمان!!!!

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۶ ب.ظ

دیروز وقتی درجلسه، والدین فرزندانم! آمده بودند احساس شوق رو در اونها دیدم، البته شوقی که خروجی نگرانی اون ها بود!!!

نگرانی که به آینده برمیگردد و  برگفته از رفتار جامعه امروزشان هست!

رفتارهایی که از باورها شکل میگرد و  باورهایی که همه چیزها و رفتارها به آن مربوط میشود و سرنشئه گرفته ازاعتقادات است!

وقتی روایت وای بر فرزندان آخرالزمان رو از زبان حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای آنها خواندم و وای گفتن پیغمبر را بر آنان،بهت و تعجب و درک واقعیت را در چشمنانشان میدیدم البته مادرها را زیر چشمی و گذری میدیدم ، چون اگر قرار بود این مادرهایی که یکسال است با بنده ارتباط دارند را بشناسم سوتی مادر محمد مهدی رو با مادر محمد رضا نمیدادم!!! وقتی گفتم شما مادر محمد رضا هستید و فهمیدم نه اشتباه کردم

خدا را شکر، چه خوب است این اشتباهات به خاطر یک مبنا!

به هر حال مانده بودند در واقعیتی که حقیقت داشت و آن این بود که شاید یکی از ضمیرهای مرجع صحبت رسول الله ص آنها باشند!

***

در آخر هم هر کدامشان حرفهایی داشتند و دغدغه هایی! یکی میگفت به بچه ها بگید دعوا نکنند، یکی میگفت محدود نشن، یکی ساعت کلاسها را ... یکی در زمان تحصیلشون، یکی راضی کردن پدر رو و .....

***

کل تجربه و دانش و تجربیاتم را جمع کنم و بگویم خلاصه میشود در این:

تربیت فرزندان ابزارش بازی است !

باید وقت بگذاریم برای این نکته اگر گذاشتیم دیگر از هیچ جا ، گله نداریم!

ولی خب ، کارمان، درسمان،کارهای جانبی مان و .... واجب تر است از این موضوع!

انگار نه انگار که یک امانتی از امام عصر عجل الله تحویل ماست و باید خوب تحویلش دهیم

همانطور که برای پدر شغلش مهم است، برای مادر خانه داری اش، برای محصل درسش، برای کودک و نوجوان هم بازی اش ، کارش هست و همانقدر اهمیت دارد!

خدایا ، اول و آخرش تو باید تربیتمان کنی ! کمکمان کن

یه دعای ...

دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۴۷ ق.ظ

خدایا!

ما را زیاد کن!!!

خاک بر سران!

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۵۹ ق.ظ

 حرفم با همه اون خانوما و آقایونی که کنترات گرفتن و دارن قرآن رو حفظ میکنن...

آیییییییییییییییی ایها المومنون!

میشود آدم قرآن را حفظ کند، از بر باشد، زیبا بخواند و مقابل امام زمانش هم بایستد.

میدانستم میدانستید فقط گفتم یادتان بیاید.

میشود آدم یک آیه هم حفظ کند و آن را عملی کند در زندگی اش...

این هنر است/

تازه قربان آن پدر بی سوادی که شاید حمد و سوره اش هم اشتباه باشد، ولی زندگی اش کاملا قرآنی است.

و این جاست که باید بگویم خاک بر سرم!

***

یکی از دوستان بزرگوار چند نکته رو نقد کرده بودند درخصوص این پست که اولا از ایشون ممنونم به لحاظ توجه به این کمترین و ثانیا نکات ایشون رو اصلاح کردم !

ماده ی امتحانی خدا مبهم است!

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۴۴ ب.ظ

فصل امتحاناته، استاد می فرمودند:

" معلم در امتحان شفاهی، یکی را از اول کتاب، امتحان میکند، یکی را از وسط کتاب و یکی را از آخر.

اگرمعلم بداند که شاگرد ، کجای کتاب را خوانده و کجا را نخوانده، از آن جایی سوال میکند که شاگرد نخوانده است.

خدا هم در امتحانش از بندگان چنین میکند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: (ولکن الله یختبر عباده بما یهجلون اصله) خداوند بندگانش رو امتحان میکنه به چیزی که نسبت به اصل اون جاهل اند.

خداوند ملائکه رو امر فرمود که بر آدم سجده ببرند در حالی که اونها را تعلیم نداده بود و آنها نسبت به اصل و حقیقت آدم، جاهل بودند، نه آن وقتی که آدم را شناخته بودند.

بعضی میگن: باید بدانیم چرا وضو بگیریم؟ یا چرا اینگونه باید وضو بگیریم باید گفت که اگر بدانند و بگیرند، دیگر از علم خود اطاعت کرده اندنه از خدا!

مطیع معلومات خود شده اند ، نه مطیع فرمان خدا!"

با این نکته استاد یاد نماز شهید مطهری هم افتادم !

ما منافقیم، غاصب که نیستیم!!!

سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۵۲ ب.ظ

این بار خاک بر سرمان خراب شد و فرود آمد

دفعه بعد حتما باید خاک زیر پایمان خالی شود تا بفهمیم عذاب یعنی چه؟!!!

آره ، عذاب یعنی همین که بفهمیم شهری که سه طرفش را کوه گرفته و کسی احتمال طوفان نمیدهد، به یک باره چهره فیلم های هالیوودی را به خود بگیرد و ابرهای وحشتناک غرش کننان در شهر پرسه بزنند!

گویا خدا اضافه خاک کامیونش را روی شهر خالی کرده!

خدایا؛

غلط کردیم برید اون ور ......!

خاکت را بر سر اسرائیلیان خالی کن،

درست است که ما منافقیم!

ولی غاصب که نیستیم!!!!

استثنایی ترین بیمه عمر رایگان!!!

دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۱ ب.ظ

اصلا دقت کردید که ما اعتمادمون به این بیمه ها بیشتره تا به خدا و اهلبیت صلوات الله علیهم!

طرف میخواد خونه بسازه میگه برو من پشتتم، خیالش راحت و قرص می ره دنبال کارش؛

طرف میگه اگه استخدام بشم دیگه همه چی حله، یعنی به استخدام اعتماد داریم ولی به اوست کریم....

بابا جون! درسته آینده مبهمه، باید به فکرش باشیم

ولی تو بندگی کن، اون کارش رو خوب بلده!

تو بندگی کن همه چی حله.

به قول اون جلمه معروف:العبد یدبر و الله یقدر

اگر تدبیر داشته باشی برای بندگیت اوستا خودش همه چی رو زورش میرسه درست کنه نگران نباش.

در ضمن تدبیر بندگی فقط نماز و قرآن خوندن و روزه نیستا!

همین که به دنبال روزی حلال باشی تدبیره،همین که نظم تو زندگیت داشته باشی تدبیره، همین که هوای خانوادت رو داشته باشی تدبیره و ...

فدای همه اون جوون مردایی که با اعتقاد کامل پشت ماشیناشون می نویسن:بیمه بی دست کربلا عباس!!!

آره، بیمه عمر،میتونه رایگان هم باشه، ولی برای عبد!!!!

حنای تولد!!!

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۸ ب.ظ

خیلی بد است آدم غلام باشد و تولد اربابش چیزی نگوید! حالا نگویید تو کجا و غلام کجا؟! غلط کردم!

سایه نشین که هستم! گاهی زیر سایه اش جایم میدهد!

همین را هم برای شکرش هم نمیتوانم شکر کنم ....

***

در رحم مادر می فرمود اناالغریب...

مادرش به سختی حملش میکرد....

به سختی به دنیایش آورد...

6 ماهه به دنیا آمد..

روزی که رسید همه گریه کردند

در گهواره با یک اسمی آشنا بود

ذکر لالایی مادرش: کرب و بلا....

روزی هم که رسید کربلا همه گریه کردند

روزی هم که رسید همه گریه کردند!!! حتی ریگهای بیابان!

***

آقا جان!درسته به ما نمی آید، درسته دیگر حنایم رنگی ندارد، ولی

تولدت مبارک!

باید بشکنم گناهم را!!!!

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۹ ب.ظ

صد و بیست و چهار هزار نماینده تام الاختیارش را فرستاد برای اصلاح سه موضوع حیاتى:

عقیده، عمل و اخلاق

آری، این را آن استاد بزرگوار فرمودند، و الا مرا به این بزرگ گویی ها چه؟!

حال رویم با همه آنهایی است که مرا می شناسند و یا بدین وسیله وقتشان را سلب کردم:

عقیده ام این است که خدا مهربان است، خدا رحیم است، خدا غفارالذنوب است،

اخلاق هم حکم میکند که حداقل ادب را رعایت کنم در برابر بی ادبی هایی که کردم و از شما بخواهم

حلالم کنید؛

میفرمود: اگر دوستانت میدانستند چه کاره ای، جنازه ات را هم از روی زمین بر نمیداشتند!

حال دیدید عقیده ام درست است، او نگذاشته بفهمید چه کاره ام، و الا شما وقت طلایتان را برای این رو سیاه نمی سوزاندید!

حال که او ستارالعیوب است این حلالیت را از هر کسی که حقش را به ثانیه ای هم غصب کردم میخواهم که حلالم کند،

دنبال عملم تا توفیقم دهد روسفید کنم قلب سیاهم را وقتی به رمضانش میرسم!

من هم باید مثل بعضی که گفتند:سیم کارتم را شکستم تا .....:

باید بشکنم گناهم را!!!!

شاید همین روزها هم نوبتم شود و بدهکارتان باشم!

مرگ که برای دیگران نیست فقط!!!

استغفرالله و اسئله التوبه

شاخ و دُمِ جنگ نرم!!!

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ق.ظ

دیدید بعضی ها رو:

جایی بند نمیشن که مبادا کسی بر روی آنها لباس پهن کنه!!!!

آره، همیشه فراری اند....

همینه داداش، همینه آبجی، همینه که وقتی آمار میگیرن از جمعیت 35 میلیونی اون زمان میبینن اندازه یک تا دو میلیون نفر هم جنگ نرفتن!!!!

حالا هم اوضاع همینه، ببین چند نفر دارن میجنگن؟

حکم جهاد که شاخ و دم نداره، داده شده بابا، کی؟ اول سال .....

امروز 68مین روزه!

تحاسبوا، چه کار کردی؟

دور وقتت را حصار بکش!

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۴۱ ب.ظ

استاد میفرمودند:

اگر دور وقت خود را حصار بکشید، دیگه شیطان نمیتونه در آن رخته کنه، اما اگر وقت خود را بی حصار گذاشتی، زمینی است که در آن نه زراعت کرده ایم ، نه خانه ساخته ایم ، فقط اکتفا کرده ایم به این که اسمش به نام ما ثبته!

آدم اگر برای وقت خودش برنامه ریزی نکنه، شیطان برایش برنامه ریزی میکنه!

غیبت ها، تهمت ها، لغویات، لهو و لعب ها، حرف های بی مزه، همه این ها نتیجه بی برنامگیه.

عقل اگر برای وقت برنامه ریزی نکنه، نفس براش برنامه ریزی میکنه.

چند عیب حزب اللهی ها!!!!

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۱۰ ب.ظ

(البته به نظر حقیر)این چند عیب بین ما اهالی حزب الله هست؛ متاسفانه:

1- از ظرفیت هاو دارایی های خود و اطرافیان استفاده نمیکنیم!

2- کم شاگردی میکنیم و زیاد استادی!

3- بدون دانش + تجربه و تمرین خود را صاحب مهارت میدانیم!

4- اکثر مواقع مرغ همسایه غازه برامون!

5- باطن بینیم!

6- ظاهر بینیم!

7- مغرور،خودخواه، عجب  و ...

و ...

اول با خودمم و بعد با اهالی ....

تغییر اجباری یعنی فشل بودن!!!

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۱۹ ب.ظ
انقدر اتفاقات زیبا و تلنگرهای عجیب اطرافمون هستم که دقت نمیکنیم، یه لحظه خیلی بادقت و تامل:
وقتی تخم مرغ رو بوسیله نیرویی از خارج می شکونی، یک زندگی به پایان می رسه؛ اما وقتی به وسیله یه نیرویی از داخل می شکنه، یک زندگی آغاز می شه...

آره،تغییرات بزرگ همیشه از درون انسان آغاز می شه.

هیچ موقع دنبال این نباشید، که یک نفر از بیرون شما را مجبور به انجام کاری کنه، زیرا در اون کار موفق نخواهید بود.
اما اگر اراده کردید و کاری را خودتان شروع کردید، مطمئنا در آن موفق خواهید شد.

دردی که با خیلی ها دارم....

یخِ باور!!!

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۴۲ ب.ظ

والا، از بس دیدیم آتیش میسوزونه فکر میکنیم که ذات این آتیش سوزوندنه!!!!

نه خیر عزیزم!

اوست که باید بگه که بسوزون تا بسوونه!

مگر قصه ابراهیم را نخواندی؟

با منجنیق انداختندش، دستور آمد:

قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم

خدا حساب کتاب داره عزیز!

اگر می فرمود بردا ، ابراهیم علیه السلام یخ می زد، یعنی همان آتش داغ می یخندانش!

ولی فرمود و سلاما

سالم هم می خواهمش!

اگر به این جا رسیدیم و باور کردیم که آتش سوزاندش با خودش نیست

می فهمیم "باور" را، و این یعنی اعتقاد به خدا!

باید یخ باورمان نسبت به  او آب شود!

زیرِ سایه ی حسین علیه السلام ....

پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ب.ظ

کربلا باشد برای ما

و هر چه ماند، برای شما.....

قبول؟!

حسین علیه السلام بزرگتر است یا عالَم؟!

پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۸ ق.ظ

"رفقا! رفاقتتون رو با اهلبیت علیهم السلام قطع نکنید!

آسه آسه جدا می شی ها!

یه وقت چشم وا میکنی می بینی هفته ها میگذره و تو یه اشکی برای ارباب، یه جلسه ای نداشتی!

به خدا اگر حسین علیه السلام رو ازت گرفتند، عالم و بهت بدن باختی!"

تلنگری از استاد، تلنگری که همین الان هم با یک بار خواندن به راحتی از کنارش گذشتیم!!!

به خدا راسته.

هر چی سن میره بالاتر میفهمی در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است یعنی چی؟!
هر چی سن میره بالاتر میفهمی هر کار کردی تو جوونی کردی، اصلا مسیر زندگی آدم تو چوونی مشخص میشه!

هر چی سن میره بالاتر میبینی که اگر چیزی از اعمال داری که خالص تر است مال چوانی است.

و هر چه از این سن فاصله میگیری دلتنگ ترش میشوی! این رو هیچ کس باور نمیکنه تا دورانش بگذرد.

خدایا شکر، دوباره تلنگر!

به بهانه شب جمعه بود،شب زیارتی ارباب، خیلی دلتنگم، دلتنگ حرم ارباب!!!

فست فودِ پیشواز!

سه شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ب.ظ

خدا رو شکر که پیشواز انتظار همه دوستانم دل را صد دله میکند، هوایی میکند، یکبار یاد گل زهرا سلام الله علیها، یک بار در پناه شاه خراسان می بردت، یک بار وارد حرم اربابت میکند، یکبار پای منبر ولی ات در حسینه امام خمینی می بردت، یک بار یاد جاماندن و آسمانی ها ...

راستی میتوانست این نباشد و این دلت را به کازینوها و .... ببرد آهنگ پیشواز رفیقم!

اینجاست که تفاوت قسمت و همت مشخص میشود، قطعا این قسمت نبوده که این رفقا نصیب ما شوند غیر از همت و این همت همانی است که فرمود لا اکراه فی الدین ولی اگر اومدی راه و رسمش هم همینه

بعضی ها فکر میکنند امر به معروف و نهی از منکر شاخ و دم دارد، ولی این هم خودش یک امر به معروفی است، وقتی میتوانی از زمان استفاده کنی وشعائر را هر چند در لحظاتی منتقل کند میشود اشاعه خوبی دیگر! بماند که این وسط بعضی ها سوء استفاده هم میکنند و کاسبی شان سکه است اما بلاخره به اندازه پول یک فست فودی که شاید چندبرابر هزینه ماهیانه یک پیشواز خوب و تاثیرگزارشود که نیست!

آری این یک فست فود معنوی است .....

یادم افتاد که جوابیه بنویسم بر یک سوالی که در همین محور بود ، آخه میگفت:

خدایی که ما رو آفریده چه نیازی داشته به عبادت ما، اصلا چرا گفته عبادتم رو کنید،بماند جوابش برای بعد!!!

بلایی به وسعت صدر اسلام!!!

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ب.ظ

این جمله چند ساله که توی قرآن پالتویی مه و همیشه هم جلو چشممه!

از وقتی که این جمله رو دیدم بعضی از مواقعی که جونم به لبم میرسه میخونم تا ببینم که این مسئله فقط برای من نیست و وقتی بزرگان بهش اشاره میکنند یعنی ظاهرا وام دار یک سلسله جلیل القدریم!!!

هر چی هم مشکل تا الان در توفیقاتی که داشتیم بوده، عاملش همین نکته  است که این استاد بزرگوار فقید فرمودند، ای نور به قبرت بباره که بعضی وقتها خودت هم از بس عرشی حرف میزدی شاید نمیدونستین چی میگفتین! آخه پرسیده بودند که بعضی وقتها ما نمی فهمیم مطالب شما رو خیلی سنگینه ؟ فرموده بود: خودم هم نمی فهمم چی میگم که صد البت مزاح کرده بودند والا ایشون رو به نفهمیدن چه کار!!!!

چندماهه ای؟ خب میگم دیگه ، بابا علامه رو میگم، علامه جعفری رحمه الله

اما جملش، نه ، خدا وکیلی جمله رو ببین فقط حال کن، انرژی بگیر، فکر کن ببین درسته یا نه ، به هر موضوعی که توش شکست خوردی و عاملی داشته ببین این مربوط نیست"

" اساسی ترین عاملِ شکستِ انسانیت در دوران ما به شوخی گرفتن و بی اعتنایی به موضوع تعهد است."

آری بی راه نبود که آن استاد عزیزمان هم می فرمود که:

تخصص تعهد نمی آورد؛ امام تعهد تخصص می آورد!

بی خیال، دیوونه میشم با اون شکست انسانیت، با اون شوخی گرفتن، با اون بی اعتنایی ....

هر چه از صدر اسلام بلا بر سرمان امده و می آید از همین موضوع ریشه دارد.

اعمالم کفی شده !!!

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۷ ق.ظ

تا حالا شده یه مقدار تاید و صابون خرد را بریزی تو لگن لباسها و آب رو روش با فشار بپاشی؟!

کف صابون و تاید بالا میزنه و سفیدی چشمت رو پر میکنه، اما کم کم میبینی که ته لگن مقداری آب کثیفه که روش رو یه مشت کف سفید پوشونده.

تا وقتی کف صابون روی آبه، سفید جلوه میکنه، برق میزنه اما وقتی فرونشست چرکش رو نشون میده.

با خودم گفتم کجایی استاد که ببینی رخت شستن بچه هم جزء کارهای هفتگیم شده چرا ندیدیم این رو هم دیدیم!

بعد فرمود:

حرف این لگن رخت شویی به انسان اینه که از این دنیا، کف همراه خود نبر؛ آرام و آزاد شو؛ نگاه کن ببین که زیر این کف هیاهو و خدای نکرده ادعا و ریا، چیزی داری؟

سعی کنیم اعمالمان کفی نشود!

الهام چرخنده، منتظر تازیانه ها باش!!!

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۲۰ ق.ظ

ما نباید چیزی را که دشمن دست کم نمیگیره، دست کم بگیریم. در هر مورد ، هر سلاحی که نتوانیم در مقابل دشمن تامین کنیم، ا زهمان ، آسیب میبینیم.

وقتی حضرت روح الله فرمود:" ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم" یعنی در مقابل سینما باید سینما در بیاید.

حال بعد از چند مرد تنهای سینمایمان، یک شیر زن دیگر آمده تا بایستد:

اشک در چشمانم با چه سرعتی حلقه زد و آبشارانه از لبه پلکها فرو ریخت وقتی دیدم خدا جنودش را در هر لباسی برای فرمان بردارانش می فرستد، وقتی دیدم افتضاح سینما را چه گونه خدا جمع میکند.

آفرین خدا، زنده ای؟ نه! من را باش که فکر میکردم خوابت برده!

سرکار خانومی که در آن فیلم اعصابم را به هم ریخته بودی: در راه ولایت یک چوب خوردی، فدای سر رهبرت.

دلم شکست و یاد آسمانی ترین مادر زمینی افتادم که در راه ولایت تازیانه، ضرب لگد، سیلی خورد و با همان حال از حال خود چیزی نمیخواست، فقط فرمود: علی را کجا بردند!

خانوم الهام چرخنده: مستدام در این راه باشید، خدا کمکتان کند. احسنت به غرورتان ، احسنت به اعتقادتان، احسنت به عزم راسختان و هزاران تحسین برای حال این روزهایتان کم است که یک تنه ایستاده اید!

فقط یادتان باشد تازیانه خوردن مادر بعد از جریان کوچه بود...

عزتتان پایدار...

***

این پست فقط و فقط در حمایت از حال این روزهای(فعلی) سرکار خانوم الهام چرخنده نوشتم،

این کمترین حمایت به اندازه وظیفه شخصی ام بود.

ماها فقط در ترافیک پشت همیم!!!

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۶ ق.ظ

با دیدنش در لباس خادمی بی بی باید خوشحال می شدم که نشدم هیچ، جا هم خوردم، فکرم هم به هم ریخت!

چند شب پیش هم که از اوضاع مالی زندگیش پرسیدم دیدم که  الحمدالله وضعش خوبه خوبه، یک میلیون و 700 حقوق داره و قسط هم نداره و فقط اجاره خونه میدونه حدود 250، الحمدالله...

اما چرا ناراحت شدم برای اینکه میبینیم وقتی حرف به وحدت میرسه، همه دوستانمون یه جوری مشغولند، و نمیدونم اگر خدا توجیه رو نمی آفرید چه میکردند!

ای کاش ماها کمتر نمکدان میشکستیم!!!

ای کاش ما هم مثل اراذل و اوباش پشت سر هم بودیم، ما حزب اللهی ها رو میگم، ما هیئتی ها رو میگم! آره، شاید به قول اون رفیق کاری، ما ها فقط تو ترافیک پشت سر هم وای میستیم، اونم چون مجبوریم!

فرمودند امیرالمومنین علی علیه السلام که اگر شما خواب بودید دشمن خواب نیست!

این ها را فقط جار زدم خالی شوم، همین!!!

مأمور مخفی امام حسین علیه السلام!!!

پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۳۴ ق.ظ

اینقدر بغض گلوم رو می فشرد وقتی این جریان رو شنیدم که دوست داشتم کسی نباشه بلند بلند گریه کنم:

میگفت:

پیام گذاشته بود که لطفا با بنده تماس بگیرید.

من هم زنگ زدم،

پشت خط خانومی بود ظاهرا جوان و گفت بنده خواهر شهیدم و با مادرم که مادر شهیده جلسه حاج آقا منصور رو میریم.

اون شب حاجی یه شعری خوند که مادر ما خیلی استفاده کرد و لذت برد.

از اون وقت هر شب 2 رکعت نماز برای شما که شاعر اون شعرید میخونه!

اینو گفتم بدونید فکر نکنید دست خودتونه این شعر گفتنا، شما پشتوانه هایی مثل این مادران شهدا دارید.

ببین دستگاه امام حسین علیه السلام رو. تو بندگی به شرط مزد نکن ببین چه میکنه، یه نفر رو فارغ از جایگاهش که عظیمه یعنی مادر شهید بودن رو میگم مأمور میکنه هر شب برات نماز بخونن تا تو کارت رو خوبتر انجام بدی.

خوش به حال آدمایی که امام حسین علیه السلام اینطور هواشون رو داره.براشون آدم میزاره کاراشون رو راست و ریس کنن. تازه این یکیش بود که ما فهمیدیم ، چه خبره تو این دستگاه عمرا بفهمیم.

راستی اون شاعر یه کار کرده بود که امام حسین علیه السلام این طور هواش رو داشت، وقتی بهش هم میگی میگه من به وظیفم دارم عمل میکنم، آخه بعضی ها میگن خوش به حال طرف اینطوره ، نه آجی نه داداش منم اگر به وظیفم عمل کنم همیطور بهم محل میزارم

اما مشکل اینه که اینقدر خودم رو اسیر این و اون و چرندیات کردم که از اصل دور موندم....

***

راستی گفتم خدا رو شکر که خدا رفقای خوبی بهمون داده آخه با این جریانی که گفتم یادم افتاد یکی از رفقا میگفت:

روزی نیست .........

خیلی شرمنده شدم با این حرفش !

آبروریزی در جنگ!!!!

چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۴۱ ب.ظ

"در جنگ فرهنگی، خون را تهدید نمیکنند، آبرو را میریزند تا دیگر کسی حرفت را به چیزی نخرد..."

خیلی داغون بودم از بعضی حرف ها ... از بعضی آدم ها ... خب وقتی آدم نفهم باشه و پیش نیازه جنگیدن رو ندونه همین میشه دیگه، تیر و ترکش رو نشناسنه همین میشه دیگه ، تو جنگ هشت ساله یه دوره آموزشی میرفتن اما تو این جنگ چی؟

چقدر با حرف استاد آرام شدم، همان جمله اول این پست را میگویم، این یعنی پیش نیاز جنگ نرم، این یعنی آموزش!

رفیق هر کسی آموزش نبیند، می بّرد!

!!!

چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۳۰ ق.ظ