جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاک گرفتن» ثبت شده است

وقتی اعتبارت تمام میشود!

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ق.ظ

بزرگواری نوشته بود تلخ نگاری نکن!

من که چیزی نگفتم، یاد کردم از ایستگاه آخر این دنیا!

تازه بگذارید آتش به جانتان بیاندازم و حرف استاد را بگویم:

هر شیرینی را که کنار مرگ بگذاری تلخ میشود؛ سفری که این قدر جدی است که از یک گودال چند وجهی تنگ و تاریک و تنها آغاز میشود، این قدر بی رحمانه شروع میشود که نزدیکترین خویشاوندان انسان، به دست خود، خاک بر او میریزند و میگریزند، سفری که اولش این باشد که محبوب ترین نزدیکانت، یک شب حاضر نباشند کنارت بخوابد، چنین سفری را باید از آخرش ترسید، اولش که این باشد، آخرش چیست؟

حال که میلاد حضرت باقر علیه السلام است بگذار خاطره ای برایت بگویم:

امام باقر علیه السلام جناره ای را تشییع کرد، بر  او نماز خواند و در قبر گذاشتندو خاک رویش ریختند، وقتی میخواستند برگردند فرمود:

چیزی که پایان آن این است، از آغازش هم باید بیزار بود و چیزی که این آغاز آن است، باید از پایان آن نیز وحشت داشت.

دکمه آپدیت خاک گرفته!

دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۰۴ ق.ظ

2 روز پشت سر هم اول صبح، 2 موضوع هم محور رو از 2 شخص متفاوت شنیدم!

اولین بزرگوار:

خدا روشکر!

اگر یک روز درمیون میرفتی بیمارستان تا 5 ساعت خیمه بزنی و با کمک دستگاهها التماس خونت کنی که تصفیه بشه و اگر یه روز این برنامه ت به تاخیر می افتاد و بدنت باد میکرد میفهمدی نعمت سلامتی یعنی چی!!!!

دومین بزرگوار:

در جواب روح منی جلیل پور گفت:

از روستامون تا سراب 25 کیلومتر بود، 6هزار تومان داده بودم و یک موتور خریده بودم، زمستون ها این فاصله تقریبا جاده یخی بود و برفی!

تا میخواست موتور سر بخوره، پاهام رو میزاشتم و حائل میکردم و همینطوری تا به صف تظاهر کننده ها برسیم!

اما حالا با همون پاهایی که بیش از 50کیلومتر دوام می آورد و کلی هم بدو بدو میکرد الان نمیتونم درست راه برم!

حال هم باید به همان نعمت سلامتی پی ببری و هم نعمت جوانی!

***

دومین بزرگوار درست میگفت! یادم هست وقتی جوانتر بودم(البته تا آخرین لحظه انشاالله جوانم) خیلی تحمل و تاب بیشتری داشتم، برای اینکه یک موضوع رو یاد بگیرم و بهش برسم شاید یه ماه شبها فقط 2 ساعت میخوابیدم، اما الان یا پای کتاب یا پای نت گاهی کسی تلنگری میزند:

پاشو، پاشو دیگه سوختت تموم شده!!!

***

 هر روز که داره میگذره داریم قراضه تر میشیم؟!

تا حالا به این پی بردید که خدا سیستم آپدیت رو در اختیار خودمون قرار داده،

ولی خودمون به کارش نمیگیریم!

راستی!

تاحالا فکر کردی چه جور میتونی همیشه آپدیت(نه اطلاعاتی، بل اعتقادی، روحی و جسمی) باشی!

بعضی ها که ازدواج میکنند به جای اینکه آپدیتر بشن، انگار همه ورژن هایی رو هم که آپ کرده بودند آن ایستال میکنند! اینا دیگه کی اند؟( اینجاست که باید پی ببری به این جمله که آقا برای غریزه کار نکن، برا وظیفه کار کن)

داداش ، آبجی! نزار دکمه آپدیتت(به روز رسانی) خاک بگیره!!!