جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ نرم» ثبت شده است

یواشکی های نوجوانانمان!!!!

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۷ ق.ظ

آقا این تهاچم فرهنگی سبقه ای داردها!

اووهههههه

وقتی میخوانی در کتاب اوست کریم که «و من النّاس من یشترى لهو الحدیث» می بینی عجب، آن زمان هم کسانی بودند که پول بدهند تا احدی صدای پیام بر خوبی ها را نشوند! جریانش را که گفتم، همانانی که خواننده اجیر میکردند و سرمایه گذاری میکردند تا مردم صدای قرآن خواندن پیغمبر را نشنوند!

هنوز هم آنان ادامه دارند، چقدر خرج میکنند و سرمایه گذاری میکنند که بچه های ما قرآنی نشوند، بچه های ما حسینی نشوند!!!

میگویید نه؟

کاری که ندارد، یواشکی بد است، ولی لازم است سرکی بکشید بر دجال هایی که همراه هر کدام از این جوانک هایمان هست!

خدا به خیر کند!

آن وقت میگوید که دوست ندارم کلاس قران بیایم، هیئت بیایم، پای منبر بیایم، مسجد بیایم، چرا؟

چرایش را باید از علم پرسید که تاثیر آن عکس سکس و مزخرف و آن موسیقی غنایی است که بر روانش گذاشته و گوشه نشینینش کرده.

میگفت:

وقتی بعد از مدتی پی افسردگی فرزند دبستانی ام رفتم، بعد از پرس و جوها و جلسات و مشاوران مختلف به این جا رسیدم که 9 ماه پیش یه عکس سکس در موبایل دوستش دیده است!!!!

میگویید نه؟

لازم است حواستان به یواشکی های نوجوانانمان در کوچه های خلوت(نه خانه توجه کنید کوچه) باشد، آبرو را خورده اند و حیا را غی کرده اند بی آنکه بدانند اصلا اینان چیست؟

مسلمان، سرمایه گذاری کن: اسلام به خدیجه ها و محمدها نیاز دارد!!!

نازِ نیرو!!

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ق.ظ

وسط عملیاتیم،

یکی از تفاوت های  این جنگ با نوع سختش اینه که باید نیرو رو ناز کرد!

اونجا نیرو ناز فرمانده رو میخرید تا بره و شهید بشه، التماس فرمانده میکرد تا بره و تیکه پاره بشه،

اینجا باید تیکه پاره بشی و ناز نیرو رو اینقدر بخری که نکنه یه وقتی اوف بشه!!!!

ای خدا....

شاخ و دُمِ جنگ نرم!!!

پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ق.ظ

دیدید بعضی ها رو:

جایی بند نمیشن که مبادا کسی بر روی آنها لباس پهن کنه!!!!

آره، همیشه فراری اند....

همینه داداش، همینه آبجی، همینه که وقتی آمار میگیرن از جمعیت 35 میلیونی اون زمان میبینن اندازه یک تا دو میلیون نفر هم جنگ نرفتن!!!!

حالا هم اوضاع همینه، ببین چند نفر دارن میجنگن؟

حکم جهاد که شاخ و دم نداره، داده شده بابا، کی؟ اول سال .....

امروز 68مین روزه!

تحاسبوا، چه کار کردی؟

الهام چرخنده، منتظر تازیانه ها باش!!!

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۲۰ ق.ظ

ما نباید چیزی را که دشمن دست کم نمیگیره، دست کم بگیریم. در هر مورد ، هر سلاحی که نتوانیم در مقابل دشمن تامین کنیم، ا زهمان ، آسیب میبینیم.

وقتی حضرت روح الله فرمود:" ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم" یعنی در مقابل سینما باید سینما در بیاید.

حال بعد از چند مرد تنهای سینمایمان، یک شیر زن دیگر آمده تا بایستد:

اشک در چشمانم با چه سرعتی حلقه زد و آبشارانه از لبه پلکها فرو ریخت وقتی دیدم خدا جنودش را در هر لباسی برای فرمان بردارانش می فرستد، وقتی دیدم افتضاح سینما را چه گونه خدا جمع میکند.

آفرین خدا، زنده ای؟ نه! من را باش که فکر میکردم خوابت برده!

سرکار خانومی که در آن فیلم اعصابم را به هم ریخته بودی: در راه ولایت یک چوب خوردی، فدای سر رهبرت.

دلم شکست و یاد آسمانی ترین مادر زمینی افتادم که در راه ولایت تازیانه، ضرب لگد، سیلی خورد و با همان حال از حال خود چیزی نمیخواست، فقط فرمود: علی را کجا بردند!

خانوم الهام چرخنده: مستدام در این راه باشید، خدا کمکتان کند. احسنت به غرورتان ، احسنت به اعتقادتان، احسنت به عزم راسختان و هزاران تحسین برای حال این روزهایتان کم است که یک تنه ایستاده اید!

فقط یادتان باشد تازیانه خوردن مادر بعد از جریان کوچه بود...

عزتتان پایدار...

***

این پست فقط و فقط در حمایت از حال این روزهای(فعلی) سرکار خانوم الهام چرخنده نوشتم،

این کمترین حمایت به اندازه وظیفه شخصی ام بود.

ماها فقط در ترافیک پشت همیم!!!

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۶ ق.ظ

با دیدنش در لباس خادمی بی بی باید خوشحال می شدم که نشدم هیچ، جا هم خوردم، فکرم هم به هم ریخت!

چند شب پیش هم که از اوضاع مالی زندگیش پرسیدم دیدم که  الحمدالله وضعش خوبه خوبه، یک میلیون و 700 حقوق داره و قسط هم نداره و فقط اجاره خونه میدونه حدود 250، الحمدالله...

اما چرا ناراحت شدم برای اینکه میبینیم وقتی حرف به وحدت میرسه، همه دوستانمون یه جوری مشغولند، و نمیدونم اگر خدا توجیه رو نمی آفرید چه میکردند!

ای کاش ماها کمتر نمکدان میشکستیم!!!

ای کاش ما هم مثل اراذل و اوباش پشت سر هم بودیم، ما حزب اللهی ها رو میگم، ما هیئتی ها رو میگم! آره، شاید به قول اون رفیق کاری، ما ها فقط تو ترافیک پشت سر هم وای میستیم، اونم چون مجبوریم!

فرمودند امیرالمومنین علی علیه السلام که اگر شما خواب بودید دشمن خواب نیست!

این ها را فقط جار زدم خالی شوم، همین!!!

نماز با طعم اسراف!!!!

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ق.ظ

با یه دعوت اجباری مجبور شدم که وارد وضوخانه مسجدی بشوم!

همین که از پله های زیر زمین به محوطه وضوخانه وارد شدم، مثل چراغ راهنما در مقابل چشمانم چشمک میزد.و دوباره بعد از خواندنش به این پی بردم که اگر جملات را زیبا بنویسی یا جور دیگر بنویسی کلی تاثیرش فرق میکند:

"با گناه کبیره نماز خود را آغاز نکنید!"

راه کار هم داده بود:

"در فواصل وضو، شیر آب را ببندید."

آری چقدر زیبا اسراف را گفته بود.

این هم یه امر به معروف برای اهل معروف بود و لازم ، احسنت، توفیق برکت از خدا را برای این ذهن ها بخواهیم.

ولی خداوکیلی چقدر اینطور نماز خوندیم و اونوقت میگیم چرا ما که نماز میخونیم، هیچی نمیشه؟ چرا به عرش نمیریم؟

والا

دو قورت و نیممون هم باقیه!!!

وقتت رو دخل و خرج کن!

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ق.ظ

مومن خدا، وقتت رو دخل و خرج کن.

***

دخل و خرجت آدم باید برابر باشه. انسان حقوقی داره و در مقابل مخارجی برای او پیش میاد. برق و تلفن و آب و گاز را به اندازه ای که داری ، مصرف کن و مهم تر از همه ، وقت را به اندازه صرف کن. کسی سوالاتی را از امام صادق علیه السلام پرسید. حضرت فرمود: زودتر بفرمایید، من نسبت به وقتم بخیلم. امام جعفر صادق پول میداد اما موقت نمی داد و به اندازه ضرورت ، وقت صرف میکرد. به خاطر همینه که بیش از هزار سال از عمر پربرکت آن امام بزرگوار گذشته و اصول عقاید ما از توحید و تا معاد گرفته و فروع دین از طهارت تا دیانت، همه برمیگردن به ایشون!

***

این متن برای بعضی ها که خصوصی اند خیلی خاص هست، به عنوان یک دوست، یک وظیفه، یک نمونه امر به خوبی میگم، ضمیر هم همیشه متکلمش رو پیدا میکنه، یعنی اونی که باید بگیره خودش میگیره.

ترکشِ جنگ نرم!

چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۲۰ ب.ظ

دوست دارم خودی نشان بدهم؛ تا کی میخواهم فکر کنم کسی هستم؟

اصلا به من چه؟

به من چه که فلان کار را انجام بدم، بهمان کار رو کنم، خودم رو خراب کنم؟

که چی بشه!

بی خیال بابا......

****

نمونه هایی بود از تیر و ترکش های جنگ نرم، باید خیلی مواظب باشم!

یزید ترس ها!

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۳ ق.ظ

هر که از یزید بهراسد،

از لذت عشق محروم مانَد...*

***

آره، امر به معروف جیگر میخواد...

کدوم جیگر ؟ همونی که اگر نداشتی سفر عشق رو نباید بری.

بعضی ها فکر میکنند امر به معروف کردن، نصب کردن یه سانتریفیوژ نیروگاه هسته ایه؟

نه بابا، خیلی راحته، خیلی راحت.

فقط باید یه کم بلد باشی، یه کم زیرک بشی یه  کم  جیگر داشته باشی!

خدا کنه خودمونو به کشتن ندیم،

بکشنمون تو این جنگ نرم!

امشب کمی به یاد شهیدان گریستم

نه یاد شهیدان، به حال خودم بد گریستم...

____________________________________________

*چقدر زیبا گفته این را علی اکبر عزیز در همه جا همین جاست! کلی حال کردم باهاش!

جذب به چه قیمت؟

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ب.ظ

یک سوال از بعضی ها که رو اعصاب طناب می زنند:

- مگر امام حسین علیه السلام نمی توانست با انواع راه ها نیرو جذب کنند؟
- خب!

- خب نداره که! چه کردند و چه فرمودند؟ صبر کن تا بگم:

فرمود هر کسی که با ما بیاد کشته میشه!!!

عجب راه جذبیه! حال میکنید؟

***

آره، شناخت راه خیلی مهمه!

در ضمن، آدم وقتی یاد مرگ بود راهش رو هم خوب میشناسه و انتخاب میکنه !

پس میشه یاد مرگ بود و نشاط هم داشت و برایمان بشود لا اری الموت الا السعاده!

شیطان خان قیامت جلویت را نگیرد!!!

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۵۵ ب.ظ

آری، میگفت:

هنر اونه که در معرض رقابت قرار بگیری و مومن بمونی!

ای بابا!

قبل از رقابت 99 درصد افراد مومن اند، اما پس از رقابت؟

میگی نه ، یه کم فکر کن:

بالام جان! اینقدر طرف عبادت کرده بود، ابلیس خان رو میگم که امیرالمؤمنین (علیه السلام)  میفرمان در حدود شش هزار سال بوده که معلوم نیست از سال‏هاى دنیا بوده یا آخرت!!! که به خاطر این هم شاید در مقام فرشته ها قرار گرفته بود.

جل الخالق! اونوقت اسم مارو هم میزارن شیطون! میترسم فردا شیطون جلومونو بگیره و ازم شیکایت کنه داداش!!!

بگذریم، آره ، همین شیطون تا رقیبی مانند آدم پیدا نکرده بود، جن خوبی بود؛ اما تا سر و کله آدم سر راهش پیدا شد ، آنچه نمی بایست بشه،شد.

یکی دیگه بگم؟

قابیل تا رقابت با هابیل برایش پیش نیامده بود، از صلحا بود؛ اما سر از خطا وقتی در آورد که در رقابت بود.

خیلی اوضاع خطرناکه ، خیلی، امان از نفس !!!

اول فقه، بعد فشنگ!!!

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۷ ق.ظ

هی پشت سر هم دنده عوض میکنم که برسم به مقصد!  

بدون اینکه اصلا  یه بررسی کرده باشم لاستیک ها رو ، موتور رو ، روغن رو ، بنزین رو، آب رادیات رو و ....

خب معلومه وقتی هیچ کدوم رو چک نکردی وسط راه باید ریپ بزنی دیگه !

حالا چی میخوام بگم، اینقدر بی تابی میکنه تو رسیدن به مقصد، نه این که بخواد عمدا این کار رو کنه ها آشنا نیست تا یه خرابی میبینیه گیر میده، یه دست انداز گیر میده ، بابا جنگ سخته ، جنگ با نفس بالاترین جنگ هاست، حالا حساب کنید دو تا جنگ با هم باشه تو هم اسیر دو تاش یعنی جنگ نرمی که تو دلش یه جنگ نفس هم هست!

اساتید میفرمان:

هر کس به آگاهی برسه، ایستادگیش زیاد میشه، یعنی مثلا اگر بهت بگن نون میرسه اگر ته صف هم باشی میایستی تا نوبتت برسه

قرآن هم همین رو به مومنان میفرماد که ده نفر از شما صد نفر از آنها و صد نفرشما هزار نفر آنها را مغلوب میکند لانهم لایفقهون چون اون ها ناآگاهند

قرآن، ریشه کم صبری رو نااگاهی میدونه، یعنی اگر میخوای بری چنگ، پیش از فشنگ و خمپاره ، فقه بر تو لازمه،

داستان موسی و خضر، خضر به موسی میفرمان تو صبر بر همراهی من نداری، چون آگاهی نداری،.

موسی می فرمان ان شاالله مرا از صابرها خواهی یافت.

او جواب میده تو که آگاه نیستی ، چطور میخوای صبر کنی؟ خضر داره نشون میده که خواستن ، کافی نیست.

موسی به او قول میده، اما مگر با قول دادن کار دست میشه؟

ان شاءالله هم میگه اما با انشاالله هم مسئله حل نمیشه و سرانجام به دلیل نا آگاهی، موسی نمیتونه بر همراهی باخضر شکیبا باشه و ته قصه، چیزی جز جدایی او از خضر رو نخواهیم دید!

 

خرخون این کنکور کیه؟!!

شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ

هم شیره عزیز که مشغول یاد گرفتن یک سلاح کاربردیِ جنگ نرمِ ، گاه گداری منت میزاره رو سر ما و این صفحات دیجتال ما رو که خط خطی میکنیم ورق میزنه!

وقتی دلش از سیاهی های دور و برش پر شده بود پرسیده بود چرا خدا عظمتش رو تو دل همه نمیندازه تا اون رو خوب درک کنن!!!

دنبال یه جواب کوتاه و خوب و قانع کننده بودم که خدا یه چیزی رو تو ذهنم انداخت:

دیدم، دیدی و دیدید که بچه های کنکوری مخصوصا از جنس سرکار خانوم ها از بس درس رو میجون که اصطلاحا بهشون میگن خر خون!!! البته اگر با دید مثبت نگاه کنیم یعنی اینها بزرگ های خواندن هستند!!!

نگاه کن آبجی!

اولا که خدا به همه به یک اندازه ظرفیت داده و اجازه تغییر این ظرفیت رو هم داده و اختیار هر کس به خودش بر میگرده! حالا یعنی چی؟ این دو تا چه ربطی داشت به هم کنکور و ظرفیت؟

نگاه کن ، شنیدی مگین دنیا مزرعه آخرته؟ اون برا قدیمی ها بود. الان باید بگیم دنیا یه کنکوره برا دانشگاه آخرت!

حالا هر کی برا کنکور و دانشگاه این طرف بره گاج بخره بهتر متوجه میشه، کلاس شرکت کنه بهتر متوجه میشه، آزمون بره بیشتر، تست بزنه بیشتر، استاد راهنما داشته باشه بیشتر تر، مشاوره بگیره بازم بیشترتر تر و همه اینها با برنامه ریزی شکل میگیره و تازه پیش نیازش هم حدود 12 سال درس خوندنه!!!

هیچ کسی رو هم زور نکردن درس بخونه، مگر پدر مادر بفهمن بچه شون رو زور کنن و اونم اگر لج باز باشه باز خودش ضرر میکنه

حالا همه اینهایی رو گفتم دقیقا بیار بزار جای کنکور دنیا و آخرت1

اولا که خدا مجبور نکرده و فرموده هر کی خواست این مسیرشه، حالا که به مسیر میرسه کسی که استاد داشته باشه، مشاوره بگیره، تست بزنه، آزمون بره ، آره، باید برنامه داشته باشی برای دانشگاه آخرت، هر کی پیش نیازها رو خوب رد کنه قطعا تست کنکور رو خوب میزنه ، ترم ها رو خوب میگذرونه و ....

حالا ببین چقدر ساده است، فقط مهم  اینه که بفهمی که این دنیا یه کنکوره ما هم پشت کنکوری! آدمی هم که کنکور داره باید برنامه داشته باشه تا رد نشه!

درسته که برا اوست کریم بهشت مفته و ارزش نداره ، ولی می فروشدش، ارزون هم نه به بها نه بهانه!!!!

درآخر فکر کردم برا جواب این سوال اگر قانع نشدی از سیاهه هایم، به کتاب تبیان پناه ببرم، وه که چه آیاتی آمد، میخواستم گلچین کنم دیدم همه جواب این سوال است آدرس میدهم شما هم وضویی بساز که داری و بخوان آیات 88 الی 102 سروه مبارکه نحل را با تأمل!!!

به بارم بیار!

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۰۲ ب.ظ

گذری بر پاتوق کتاب کردم

با مجموعه های عکس های چنگ روبرو شدم

عکس ها را که مرور کردم

صدباره شرمنده شدم!!!

و هی مرور میکردم که عکس شهدا را میبینی و عکس آنها برخورد میکنی؟!

فهمیدم هیچ کار نمیکنم، هیچ کار و واقعا فقط جار میزنم!

یادم باشد:

جنگ بــــــود

جنگ هست

خدایا؛ تو اگر بخواهی میتوانی هم به راهم بیاری ، هم به بارم بیاری...

خدایا تو میتوانی، میدانم!!!

و چقدر زیباست اگر عمرت به بار بنشیند با شهادت!!!

آیا برای ما قبرستان نشین ها هم به بار مینشیند؟

ملاط برادری!

دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۵۶ ب.ظ

چقدر باید وقت گذاشت! کلی برنامه ریزی میکنی که سرموقع کارهات رو انجام بدی و یک دفعه! یک دفعه مجبور می شی برخی کارهات رو به خاطر یه کار واجب عقب بیاندازی...

امروز از اون روزها بود، از همون روزایی که باید برخی کارها عقب می افتاد و یا اینکه مثل این مریض هایی که تو دکتر می آن می رن پیش دکتر دارو نشون بدن و اصطلاحا بین مریض بشون میگن باید کارهام رو این طور برنامه می ریختم تا فشرده، با سرعت و دقت انجام دهم، این ببن مریض رو هم کنترل کنم.

بگذریم فقط یک اشاره و آن این که برخی مواقع باید 1 تا 4 ساعت بنشینی، بایستی، یخ بزنی، عرق کنی، درد بگیری، نال بزنی، تمام ملکوت و جبروت و هماهنگ کنی تا بتونی دور و بری هات رو توجیه کنی!(بالاخره در جنگ حلوا پخش نمی کنند، آن هم از نوع جنگ نرمش!) البته، بنده هم با آسمون ریسمون بافتن مخالفم، این رو نگفتم، توجیه رو میگم، بالاخره این جزء ابزار کاره و خیلی هم مهمه ، به نظرم اگر کسی تو کار فرهنگی نداشته باشه باید جمع کنه بره و اون خونِ دل خوردنه! آخه بعضی وقتها باید مسلّم ها را توجیه کنی و این خیلی اذیت کننده است!

بعضی وقتها میگم خوش به حال اوباش که اگر تیمشون رو انتخاب کردند اینقدر مرام دارند که زیر بساطشون نزنن و گنده لاتشون رو همه قبول کنن و هواش رو داشته باشن، حتی اگر درست نگه!  و این حسرت خوش به حالی وقتی بهم دست می ده که می بینم کودک دیروز که تازه از دامن کوچه و یا مادرش به جمع ما پیوسته بود، حالا پشیزی هم نه قَدرت، احترامت را هم نگه نمی دارد!

و واقعیت مطلب این است که شاید ملاط برادری ما کم شده، آری به قول آن استاد بزرگواری ملاط برادری ، انصاف است.اگر بین انسانها ملاط انصاف نباشد، مثل آجر از روی هم می لغزند و پایین می افتند، انصاف، مثل بتون آرمه، دو تا آجر را به هم چفت میکند. آدم های با انصاف به هم قفل می شوندو انصاف آن دندانه ای است که به هم قفلشان میکند. دیده اید که دو تا آجر که با سیمان به هم چسبیده اند، نمی توان از هم جدا کرد؟ آجرها تکه تکه میشوند اما از هم کنده نمی شوند.آری، ارتباطی که دین بین دو انسان برقرار می کند، بیشتر از ارتباطی است که بین انسان و بدن اسنان برقرار است و حال شاید حرف دل من را بفهمید که میگویم خیر سرمان ما حزب اللهی، هیئتی هستیم!

و اگر بگویند دست پرورده خودتان هست میگویم من که از خاک پای ابوتراب بالاتر نیستم که او گفت که قرآن ناطق منم ولی همان یاران دیروزش ارزشی به کلام ناطق قرآن نگذاشتند و این داستان ظاهرا باید ادامه دار باشد...

خدا کند ارتباط هایمان مثل شهدای کربلا باشد که بدن هایشان ریز ریز شد، امام ارتباطشان قطع نشد. خدایا، جان ما رابگیر ، اما دل ما را از رحمه الله الواسعه جدا نکن.