سرانگشتی که حساب میکنم می بینم لاف میزنم عاشقتم!!!
شنیدی میگن آدم عاقبت به خیر باید بشه؟
این روزا بعضی از حرکت ها، رفرشی در مغزم ایجاد میکنه و گریزی می زنه به تاریخ!
البکا للحسین علیه السلام رو که میخوندم از بدتعهدی های معاویه نوشته بود...
تا رسید به اینجا که ...
همون کسی که با امام حسن علیه السلام پیمان نامه امضا کرده بود و عهد کرده بود اعتراف کرده بود که شرط و شروط هایی با حسن (علیه السلام) گذاشتم اما همه اونها رو زیر پا گذاردم و به هیچ کدوم هم وفا نمیکنم
این سخن رو در یکی از سفرهاش میگه که به کوفه میرسیده و وارد مسجد کوفه از باب الفیل میشه .
به طوری که حبیب بن حماد پرچم دار اون ملعونه ، یعنی اولین نفر وارد مسجد شد...
میدونید این حبیب کی بود؟
اول مظلوم عالم تو مسجد بالا منبر سخنرانی میکرد که خبر مرگ کسی رو به آقا دادند
آقا فرمود او نمرده و به زودی از همین در وارد مسجد میشه اون هم به صورتی که گمراه شده
و پرچم دارش هم حبیب بن حماده!
یکی بلند شد و گفت: من حبیب بن حمادم و از مخلصان و هواداران شما هستم و همینطور هم میمانم!!!
گذشت تا روزی که معاویه وارد مسجد شد و مردمانی که بودند دیدند او را در سپاه کفر و یاد علی علیه السلام کردند و گریستند!!!
واقعا تاریخ بصیرت آور است!!!
حالا یک تطبیق سر انگشتی:
لاف عاشقی به امام زمان!!!
لاف عاشقی به جدامام زمان!!!
ما را چه خواهد شد؟!
سرانگشتی که حساب میکنم می بینم لاف میزنم عاشقتم مهدی جان!!!
یه کاری بکنید آقا!
- ۹۳/۰۶/۱۹