جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهارت های زندگی» ثبت شده است

دغدغه فرهنگی خانوم ها!!!

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۸ ب.ظ

این پست یکی از دغدغه های من نیست! دغدغه های جامعه است!

سرکار خانم همیز اینقدر به این موضوع خرده گرفتند که به نظر بنده هم حق بود، واقعا به چه حقی این اتفاق ها میافتد و چه کسی مجوز داده این ارتباط را، بماند که خودم هم بعضی وقت ها این غلط را میکنم از سر فقط اجبار! ولی تالی فاسدهایش اینقدر بوده که به ارزش انجام شدن چند کار دم دستی اش نمی ارزد!

چه کاری؟ کار فرهنگی کردن آقایون و خانوم ها مخصوصا در دانشگاه ها !!!

البته خانوم ها واقعا در کار فرهنگی اگر وارد شوند تعهد، نظم و ظرافت را دارند، هزار بار دیدم این را، ولی به نظر بنده این تعهد باید در راستای خودش انجام شود.

یعنی برای این نسلی که در ایران حداقل اگر 3 برابر نباشد 2 برابر ماها هستند!

من ماندم چرا این خانوم هایی که دغدغه کار فرهنگی دارند و اکثرشان هم کتاب دغدغه ها را جزو کلکسیون افتخار خوانندگی خود میدانند،برای این همه خانوم کاری نمیکنند و حتما باید قاطی مردها بشوند؟!!

این را یواشکی میگویم ، بگذارید به حساب همان یواشکی ها: میدانید چرا؟

چون خیلی هایشان آبشان با هم در یک جوب نمی رود!!! خدا نکند مسئولیتی را بگیرند البته بعضی هایشان را میگویم، چرا به شما بر میخورد خواهرم، خب اگر شما اینطور نیستی که دردی نیست و اگر هستی خب مداوایش کن، حتی بعضی هایشان چشم دیدن هم را ندارند!!! به شهادت هدیه امام رضایم سلامت را نیز جواب نمیدهند، حال خوب است یک پر هیئت بیشتر دست نگرفته اند!!!!

و با همین تفاسیر آن وقت است که آنهایشان که اهل کارند مجبورند با یک جنس دیگر کار فرهنگی انجام دهند و نتیجه اش یا انشاالله خوب است یا ...
دوباره باز دارم میخندم به این طنزم که:  بیخود نیست خدا هیچ کدام از امامان را از خانوم ها قرار نداده!

البته یک گل سرسبد قرار داده که از دامنش گل ها به وجود آمدند و یاد خانوم های فرهنگی ما داده که کارفرهنگی یعنی مهارت تربیت فرزند!!!!

یعنی مهارت مادر بودن!!!

یعنی مهارت هم سر بودن!!!

یعنی مهارت یار ولایت بودن در زمان خود !!!

این خودش یک دانشگاه میخواهد، با  تو هستم خانومی که میگویی بلدی، بلدم بلدم مهم نیست!

ابن ملجم هم خیلی چیزها بلد بود، خیلی، تاریخ را بخوانید....

پای عمل ماندن جهاد است.

خواهرم من هم این روایت امیرالمومنین علیه السلام را میدانم که فرزند زمان خود باش، ولی نیاز شناس باش!

حالا بعضی ها می آیند مادر و عمه ما را در دفاع به رخمان میکشند، ای کاش قبل به رخ کشیدن حماسه های آنها ، قبل حماسه آفرینیشان را هم میدیدند که کسی سایه شان را هم نمیدید مگر به ضرورت و وجوب بر آنها!!!

این همه لقمه ای بود از لقمان

جَو و توجیه!!!

شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ق.ظ

چون از موازی کاری بدم میاید یک مطلبی را دیدم و تعجبک کردم که من که هنوز ننوشتم این را! چرا این جا نگاشته شده؟ و با کمی جراحی و خلاصه سازی آشی پختم با یک وجب روغن برای کنکوری ها:(همین جا ممنونم از حاج آقای عزیز اصفهانی!!!)

این روزها یکی از دغدغه هایم این بود که چقدر این بچه هایمان گرفتار "فقط دانشگاه" و "فلان دانشگاه" هستند؟!!

مخصوصا سال آخری های دبیرستان!!! و یا بچه های کنکوری که الان دیگه یا اشکشون لب مشکه و یا در انتظاری به سر میبرند که اگر برای آمدن آخرین آقا صرف میشد، می آمد!! فارغ از این که اصلا بدانند نیازشان چیست؟!

همه جوگیر هستند و کنکور می دهند و بالاخره جایی قبول می شوند. پس از آن متوجه می شوند که ادامه تحصیل، چیزی نبوده که نیازشان باشد.

در این شرایط، از درد حفظ آبرو، توجیه می کنند که یک فرد تحصیل کرده در زندگی شخصی موفق تر از فرد تحصیل نکرده است؛ یک مادر با مدرک دانشگاهی، فرزندان بهتری تربیت می کند و حتی یک فرد تحصیل کرده، شانس بهتری برای ازدواج دارد.

اما همه و بیش از همه خود دانشجو می داند که مدرک جغرافی و مهندسی معدن و پرستاری، ارتباط معنا داری با موفقیت در زندگی شخصی ندارد. داشتن لیسانس آمار و مهندسی شیمی و بهداشت محیط و ... باعث نمی شود که فرد، فرزندان بهتری تربیت کند. و ادامه تحصیل اگر بهانه ای برای تأخیر در ازدواج و مانعی برای آن نباشد، عاملی برای بالا رفتن شانس ازدواج نیست.

همه می دانیم که جوگیر شده ایم و تحت تأثیر اجتماع، در مسیری قدم گذاشته ایم که راه ما نیست و این توجیهات فقط به درد گفتن و سر تکان دادن می خورد.

همه می دانیم که در یک مسیر اشتباه، عاقلانه ترین کار، بازگشتن و آغاز مسیر درست است و ابلهانه ترین کار نیز این است که مسیر غلط را ادامه دهیم و به خودمان تلقین کنیم که مسیر درست همین است و اصلاً هدف ما این بوده است که به پایان این مسیر برسیم.

البته این مطالب، مطلق نیست. یعنی افراد کمی پیدا می شوند که ابتدا زیست واقعی زنانه یا مردانه خود را مشخص کرده اند و با توجه به آن واقعیات، تعیین کرده اند که آیا نیازی به ادامه تحصیل دارند یا نه؛ و اگر دارند، در چه رشته ای.

و البته می دانم که همین الآن فکر می کنی که تو جزء همان گروه اندک هستی.

 پی نوشت1: بماند که این جوگیر بودن درباره تحصیلات تکمیلی نیز وجود دارد.

پی نوشت 2: تشخیص نیاز مهمترین محرک زندگیمان!