جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

جــــــــــــــــــــــــــــــار

جــــــــــــــــــــــــــــار زدن های یک سایه نشین حسین علیه السلام

خـــــــدایـــــــا
مـــرا بـبـخـش
که در کار خـیر
یا جــــــار زدم
یا جـــــــا زدم.
(شهید همت)



کپی، تکثیر، انتشـار مطـالب
"به هر شیوه و با هر نـامی"
مــــــــجـــــــــاز اســــــت.

یه دعای جدید: خدایا زیر پای مرا داغ کن!!!

چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ق.ظ

بعضی ها آدم رو به چه کارها وا میدارند ها!!!! مجبور میکنند یه چیزی بگم؛ میگه باید اراده داشته باشی دیگه نیاز نیست راه بری، میپیری، ای بابا، آخه آبجی، مشتی، این اراده خودش چی هست و از کجا اومده ؟!

به قول آن استاد بزرگوار که خدایش بیامرزد ، رنج عامل تحرک و رفتن می باشد.

تا زیر پاى ما را داغ نکنند راه نمى افتیم.
مگر ندیدی نوزاد برای اینکه راه بخواهد بیافتد چه مقدماتی را پشت سر می گذارد.

به قول آن پیرغلام وقتی در راه کربلا کناری نشسته بود و مشغول درآوردن کفش از پایش بود با آن لهجه شیرین کرمانی و با جانی سرشار از انرژی در پاسخ سوالم که : حاج آقا خسته شدی فرمود:

نه بابا، خسته! خدا نکنه ، بالاخره قانون داره، حساب داره، کتاب داره، تیربرق داره، شماره داره!!!

آری حرکت قانون دارد! باید عمودهای شماره دار را بگذارنی تا از نجف به کربلا برسی! حالا طی الارض فعلا از دهانمان گنده-بزرگ- تر است!!! فعلا در زمین طی مسیر کنیم! آن هم طلبمان اگر رسیدیم ...
همان استاد که خدایش بیامرزد فرمود که خدا میخواهد "زمینه ‏ى حرکت و تحوّل ما را فراهم کند و امکان انتخاب ما را آماده سازد. پس دنیایى همراه رنج و حادثه‏ هایى بی ‏امان و درگیرى‏ هایى مستمر و مداوم مى ‏آورد تا ما با برخوردها به تمامیّت خویش برسیم. مشکلات تمامیّت ندارد. این ما هستیم که باید تمامیّت خود را به دست بیاوریم و پایدارى کنیم‏.

یه دعای جدید

خدایا زیر پای مرا هم داغ کن!!

فقط یه خواهش، مرا به عطار دیگری حواله نده! چون پایم داغ شده و نمیتوانم جای دیگری بروم، خودت هم عطار باش و یا اگر نخواستی مقربانت را عطارم گردان!

نظرات  (۱۲)

دیروز تو مترو،یه لحظه انقد خدارو غریب دیدم تو این دنیا ک دلم میخواس بترکم.....
بعضی وقتا ما بنده ها چقد پرروووووو میشیم......
چرا خدا درک عظمتشو به همه یکسان نداده؟؟
واقعاً چرا؟؟؟خب چی میشد مگه همه عظمت خدارو باتمام وجودشون درک میکردن؟!؟
منتظر جوابم....
  • فانوس جزیره ...
  • سلام علیکم
    کاش ماها یه جوری متحول بشیم که ...

    عاقبتتون بخیر
    سلام
               ................................الهی آمین...................................
    سلام.
    برای تحول نیک ما هم دعا کنید....

    یا حق.
  • نفیسه سادات موسوی ایرایی
  • ممنون که قابل دونستین و سر زدین. دعای سنگینی کردین. قبل از اینکه بخایم زیر پامونو داغ کنه خدا باید بخایم که ظرفیتشو بهمون بده. این خعلی مهمه 
    پاسخ:
    فکر کنم قبلا درباره ظرفیت یه چیزایی جار زدم فکر کنم
    ممنون سر زده بودید به وبلاگم ممنون...
    الدعا...
    متنتونم خوندم .... باید بهش فکر کنم بعد نظر....
    یاعلی و علی یار
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • +
    سلام علیکم...
    خدایا اول زیر پای خودمو داغ کن...من داوطلبم.
    خانمی بودن درآشنایان که سر مسائل دنیا باپدرشون حرفشون شده بود...میگفت بابام اینقددلمو سوزوند گفتم زیر پات داغ شه..بسوزه مابین مروه وصفا...یک یا دوسال بعد پدرش رفت مکه...من خودم دیدم که کف پاش کاملا سوخته بود وچندماه درمانش کردن..بعدها دخترخانم بهم گفتن این نفرینشونو...گفتم برای منم ازاین نفرینا میکنی؟؟؟گفت باید دلمو بسوزونی بعد...که بنده صلاح ندونستم.
    یه ایخدا نوشته بودید درپست من که یاد یه خاطره ای افتادم واونجا نوشتم.
    اومدم ببینم چه خبر وخدمت برسم پستتون منو یاد این خاطره اندخت...
    حالا اگه تبادل لینک وصله رحم راصلاح دونستید اطلاع بدید.
    عاقبتتون بخیر.
  • علی اکبر مجنون الحسین جان
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام علیکم....
    تقدیم به شما گرامییان
    از سوی حسینیه ی ققنوس کربلا
    خوشبخت باشیدوشیرین کام ان شاالله و از یاران مولایمان اباصالح المهدی ارواحناله لک الفدا
    دل مولاجانمان را با خوشبختی و مهربانی خویش با خانواده و وفاداری به همسر و اهل خود شاد کنید
    برای خوشبختی همدیگر بسیار دعا کنید.
    رضای مولایمان رضای خداست!
    امیداست آن سرورعالم؛از همه ی ما در این صبح جمعه ی الهی راضی شود.
    امیدوارم هرگز یک تار موی از سر مَحْرَمِتان به نامحرمان دنیا نفروشید.
    حلال خدا را حرام نکنید و حرام خدا را حلال نشمارید....
    آمین یارب العالمین
    زندگی به سبک شهدا!!!
     «می‌برم با خانم و بچه‌ها بخوریم»
    جعبه شیرینی رو جلو بردم و تعارف کردم. یکی برداشت و گفت: می‌توانم یکی دیگر هم بردارم؟
    گفتم : البته این حرفا چیه؟ سید یک شیرینی دیگر هم برداشت.
    هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلاتی تعارفش می‌کردند، بر می‌داشت اما نمی‌خورد. می‌گفت: «می‌برم تا با خانم و بچه‌ها با هم بخوریم.»
    به ما هم توصیه می‌کرد که این خیلی موثر است آدم شیرینی‌های زندگی‌اش را با خانواده‌اش تقسیم کند.
    شاید برای همین هم همیشه در خانه نماز را به جماعت می‌خواند.
    پی نوشت:
    برداشتی از کتاب مجموعه خاطرات شهیدسید مرتضی  آوینی
    التماس دعای عهد وفرج مولایمان را فراموش نکنیم.....
    الهی آمین
  • محمد علیزاده
  • هه
    جالب بود
  • مأمور سیگاری خدا
  • سلام داداشم
    یه دونه باشی
    بقیه ی قربون صدقه ها رو نمیگم، اینجا خانواده رفت و آمد میکنه....
    میدونم برام دعا میکنی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">